Part 20

915 137 121
                                    

Iran
سلام سلام


این پارت یه پیش زمینه راجب اتفاقاتیه که برا شخصیتا افتاده و از پارت بعد دوباره روال بوک و داستان دنبال میشه.. اونجایی که زین مرگ خودشو جعل کرده و فعلا متواریه...

اپ بعدی بستگی به استقبال خواننده های بوک داره..


لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید


(زین، چند روز قبل ترک کردن لیام)

همه چی به بهترین شک و طبق نقشش پیش رفته بود ولی یه چیزی اشتباه بود.. نمیتونست از لیام دل بکنه.. با هر قدمی که به عملی کردن نقشه ش نزدیک میشدن بیشتر مردد میشد.. شک و دودلی داشت مثل خوره روحشو میخورد و نابود میکرد..

نمیدونست کل مسیر و چطور دانندگی کرده ولی سرعتش انقد زیاد بود که نتونست ماشین رو کنترل کنه و سپرش به ستون پاركينگ خورد..

زین- فااااااک..

ماشین رو همونجا ول کرد و ناخوناشو با حالت عصبی میخورد.. همه چیز به حالت ازار دهنده ای کند سپری میشد و بیشتر ازارش میداد..

به محض باز شدن در اسانسور، مشتشو به در کوبید.. کلیدا رو تو ماشین جا گذاشته بود و این مساله بیشتر کلافش میکرد..


هری رو که یه شلوار اسلش مشکی تنش بود از جلو در کنار هل داد و وارد خونه شد..

هری- صبح بخیر.. بیب...

پسری که فقط یه باکسر تنش بود و کنار کانتر ایستاده بود توجهشو جلب کرد.. هری رو با حالتی که چندشش شده بود نگاه کرد و سمت پسره غریبه رفت..

زین- بیرون.. همین حالا..

وقتی دید پسر ماتش برده و حرکتی نمیکنه، بازوشو گرفت و سمت در کشید..

پسر- من.. هری.. این کیه؟

اونو که نیمه لخت و گیج شده بود بیرون پرت کرد و در رو بست..
هری به دیوار تکیه کرده بود و تماشاش میکرد.. پسر غریبه در میزد و مدام هری رو صدا میکرد..

همه لباسایی که تو راهرو و رو مبل پخش شده بود رو جمع کرد و سمت در برگشت..

هری یکی از پیراهنا رو از بغلش بیرون کشید..

هری- اینو خیلی دوست دارم..

زین- خفه شو..

در رو باز کرد و همه لباسایی که جمع کرده بود رو بیرون جلو پسره انداخت و از کیف پولش هر چی پول نقد داشت جلوش پرت کرد..

زین- دیگه اینورا پیدات نشه.. دیگه اینورا پیدات نشه..

کلمه ها رو با تاکید گفت تا کاملا متوجه منظورش بشه و با تموم قدرتش در رو به هم کوبید و بهش تکیه کرد..

Mistake [z.m_l.s]Where stories live. Discover now