part 16

1.5K 184 267
                                    


❤️سلام سلام❤️


❤️لطفا بوک رو تو ریدینگ لیستتون اد کنید❤️


ووت ⭐️⭐️و کامنت💌 یادتون نره چون باعث میشه برای نوشتن انگیزه بگیرم..


چن روز بعد

نیم ساعتی از نشستنش پشت میزنميگذشت وحال خرابش خراب تر نميشد.. با چک کردن اینستا گرام اریا فهمید اون دختر زیاد به شرکت لیام رفت و امد داره.. تو چن تا از عکساش با لیام بود و خیلی بهم میومدن..

حتی تو مسافرت قبلی با لیام تو یه رستوران یه عکس دونفره از خودشون پست کرده بود و زیادی رو مخش بود..

هری-میخوای براش کامنت بزارم اصلا بهم نمیاین..

هری نتونست جلو خندشو بگیره..

زین- هری! میشه یکم جدی بگیری.. میدونم برا لیام بهتره با این دختره باشه.. ولی فک کردن بهش منو میکشه... فردا باهم به یه مسافرت یه هفته ای میرن..

هری- به درک تا کی میخوای نگران د*یک لیام باشی.. بهت گفتم کاری کن برای بدست اوردنت خودشو تو زحمت بندازه ولی تو چیکار کردی؟ طوری خودتو در اختیارش گذاشتی که هر کی جای لیام بود جای سگم حسابت نمیکرد..

لحن خشن و سرد هری، که زین تو این دوسال خیلی کم شاهدش بود باعث شد تو خودش جمع بشه..

زین- ا..این.. اینطوری.. باهام ح..حرف نزن..

تنها دلیلی که لیام تونسته بود باهاش اونجوری رفتار کنه، خودش بود که به لیام این اجازه رو داده بود..

هری- عموت تو رو به دادگاه یه ادم خل وضع با اخلاق ساب معرفی کرده و گفته قدرت تصمیم گیری نداری و من میخوام بهش نشون بدم کی واقعا قدرت تصمیم گیری نداره..

لحنش خیلی جدی و سرد بود و از خنده چن دقیقه پیشش خبری نبود.. بیخیال پاهاشو رو میز گذاشته بود و با گوشی چت میکرد.. هری بر عکس ظاهر اروم و مهربونش خیلی کینه ای بود.. با پنبه سر میبرید و کسایی که به تورش میخوردن رو بی صدا و بدون اینکه خودشون بفهمن به بدترین شکل نابود میکرد.. براش مهم نبود چی به سر طرف میاد وفقط دنبال اروم کردن خودش بود..

زین- س..سخنرانی قشنگی بود.

نمایشی براش دست زد و سرشو به میز تکیه داد.. هیچکس حالشو درک نمیکرد..

هری- به قیافه برایان فک کن، مطمعنا اگه بفهمه چه رو دستی خورده قیافش دیدنی میشه..

کمی از قهوه ای که یخ شده بود خورد و اخماش تو هم رفت.. ایده اولیه مال خود زین بود و هری اون ایده ناقص رو به بهترین شکل کامل کرده بود..

زین فقط میخواست برای همیشه از دست برایان راحت شه نه اینکه بهش صدمه بزنه..

هری- کلی میگه، پدر اریا یکی از سرمایه گزارای اصلی شرکت لیامه و دوست خونوادگیشونم هست.. همینطور گفت پدر اریا داره بیشتر سهام رو به اسم لیام انتقال میده و حدس زدن دلیلش اصلا سخت نیست..

Mistake [z.m_l.s]Where stories live. Discover now