-••÷[ chapter 17 ]÷••-

302 56 3
                                    


سونگمین تقریبا روی زمین سرخورد وقتی خم شد تا بطری ابی رو که بالای علامتی که الفایش زده بود و باگچ روی زمین خط کشیده بود بردارد. روی پاشنه هایش چرخید و خودش را همزمان سمت بالا کشید، به سمت خط پایانی که الفایش منتظرش بود دوید و بعد از چند قدم از خط متوقف شد.

خودش را روی زمین انداخت ، به سمت بالا-الفایش- را نگاه کرد که داشت کورنومتر روی گوشیش را میخواند

-10.64 ثانیه....0.12 ثانیه پیشرفت کردی

سونگمین اخم کرد: من میتونم بهتر انجامش بدم ارباب

روی پاهایش بلند شد: من میتونم زیر 10.5 ثانیه انجامش بدم

-نه برای امروز بسه

الفایش بازویش را گرفت و بطری اب را جلوی صورتش گفت : بخور

سونگمین اطلاعت کرد ، درحالی که الفایش را نگاه میکرد که با گوشی ور میرفت ، در بطریش را باز کرد. بقدر کافی خوب شده بود که شب از تخت بیرون امده بود و با وجودی که کابوسی نبود که اذیتش کند، سونگمین هنوز خودش را دو ساعت موقع خواب، پشت در اتاق الفایش نشسته پیدا میکرد.

سونگمین در طی نیمه شب به نحوی از پشت در اتاق بلند شده بود و به تخت برگردانده شده بود، قبل از اینکه توسط صدای گشتن کمد-به دنبال لباس ورزشی صورتی و شرت سفید راحتی که الان به تن داشت_ توسط الفایش بیدار شود .

شنبه بود و برای اولین بار ، الفایش وقت ازاد داشت تا کل روز درخانه با او باشد اما این معنی را نمیداد که الفایش به او اجازه بدهد که خانه را تمییز کند.

یک هفته با الفایش زندگی کرده بود و میدانست که الفایش محافظه کار بود بخاطر همین در پارک نزدیکی، بیرون خانه ورزش میکردند برخلاف اینکه همین عصر خوب شده بود. سونگمین ورزش کردن را دوست داشت گرچه ترجیح میداد بجای دویدن مهارت های رزمیش را کار کند.

اما نمیتوانست درباره اش بحثی کند، حداقل این بود که الفایش نخواسته بود به فرم گرگیش تبدیل شود و مخصوصا وقتی الفایش جلوی خانه برای برای دویدن سه کیلومتری گرم کردند هردو با هم دویدند.

-خب هدف شنبه ی بعدی 10.5 ثانیه میشه

الفایش گفت و به نقطه ی شروع برگشت، چابکی به اندازه ی استقامت مهم بود.سونگمین نمیتوانست انکار کند همیشه در تمرین هایش کمی کند بود. سونگمین امیدوارانه پرسید

-بله ارباب..ما هر شنبه اینکارو میکنیم؟

-تا هروقتی که صبحامون ازاد باشه

Claimed-Persian Translated (Completed)Where stories live. Discover now