جلسه اشان تمام شده بود چون سونگمین نتوانسته بود بیشتر به اشتراک بگذارد.وقتی گریه اش تمام شد، سوهیانگ رفته بود تا الفایش را چک کند و برگشته بود گفته بود که کیوهیون هنوز با کیهوان حرف میزند، این عجیب بود که الفایش برای مدت طولانی حرف میزد اما انرژی برایش نمانده بود که به این فکر کند.بجایش ، منتظر ماند، نگاهش متشکر بود که سوهیانگ دیگر سعی نکرد مکالمه را ادامه بدهد و تنها کتاب و چایی به او تعارف کرد. ساعت ها بعد از اینکه سوهیانگ به میز کارش برگشت و در کارش غرق شد سونگمین انقدر راحت بود که بخوابد اما نمیتوانست.
اگر اینجا میخوابید هرچیزی میتوانست بدون دانستنش اتفاق بیفتد حتی ممکن بود الفایش بدون او برود. با خواب مبارزه میکرد و صورتش را در زانوهای جمع شده اش مخفی کرد و چشمانش را بست و در ذهنش دنبال دستوری برای پخت شام گشت.
چشمانش با ضربه ای به در باز شد. وقتی دید سر کیهوان وارد اتاق شد، عصبی پاهایش را پایین انداخت و کفش هایش را پوشید. الفا او را میترساند، چشمان منتقدی که همیشه بنظر میرسید درحال فرضیه پردازی بود و بر اساس رفتارش میشد فهمید چه الفای سخت گیری بود.
نمیخواست الفایش را شرمنده کند بعلاوه هرچقدر هم میخواست الفایش با او بیاید انقدر شجاع بود که تنها به این جلسه امده بود. و وقتی کیهوان کنار رفت تا الفایش وارد شود، نتوانست نفس راحتی نکشد وقتی باز الفایش را دید.
به الفایش نیاز داشت، انگار که افکارش را خوانده بود، الفایش سمتش رفت و بغلش کرد.
حس اسودگی خاطر در سینه اش پخش شد و باز اشک هایش سرازیر شد اما نمیخواست جلوی بقیه گریه کند، نه جلوی کیهوان، که عطرش ناخوشایند بود.
سونگمین صورتش را به پیراهن الفایش فشرد و نفس عمیقی کشید تا خودش را ارام کند و تمام مدت الفایش سرش را نوازش میداد.الفایش به ارامی پرسید
-همه چیز خوبه؟
سونگمین سری تکان داد.
تنها میتوانست سرش را تکان دهد حتی اگر نمیخواست ریسک کند والفایش را ناراحت کند. بیشتر از هرچیزی، نمیخواست الفایش فکر کند که بیشتر از چیزی که الفایش انتظار داشت شکسته بود و سوهیانگ ممکن بود نتواند درستش کند-دکتر سونگ؟
سونگمین عصبی شد وقتی الفایش اینطور دکتر را صدا زد، تقریبا نمیتوانست راحت باشد وقتی الفایش کنارش روی مبل نشست
-اگه منو سوهیانگ صدا بزنی بهتره کیوهیون شی
سوهیانگ گفت و دستش را تکان داد تا الفایش بیاید و روی مبل بنشیند.سونگمین به ارامی سرجایش جا به جا شد وقتی کیهوان روبرویش نشست و نگاه سرد و تیزش روی او نشست
ESTÁS LEYENDO
Claimed-Persian Translated (Completed)
Hombres Lobo•¬کاپل: کیومین | ایونهه | وونمین •¬ژانر: امگاورس | تخیلی | خشن | انسی •¬خلاصه: لی سونگمین امگای سیاهی بود که به سرکشی و شورش معروف بود .چو کیوهیون الفای سفیدی بود که از امگاهای سیاه متنفر بود و چه میشه اگه کیوهیون بدون اینکه بدونه سونگمین یه ا...