Claimed-Persian Translated (Completed)

-••÷[ chapter 30 ]÷••-

سونگمین نگرانش میکرد

حتی اگر نشان نمیداد، کیوهیون نگران بود. قبل از حادثه، سونگمین قوی بود هرچند جلویش مطیع بود.امگایش در برخورد با الفا و امگاهای دیگر اعتماد داشت اما الان، کاملا به یه امگای ضعیف و مطیع و کسی که از همه میترسید تبدیل شده بود. حتی از فاصله دور هم متوجه معذب بودن امگایش میشد.نگرانش میکرد، تغییراتی در عطرش حس کرده بود.

نگرانش میکرد، چون سونگمین داشت با جونگوون حرف میزد، کسی که بنظر میرسید امگایش قبل از حادثه دزدیده شده با او راحت بود.
وقتی نزدیکشان شد متوجه شد امگایش ناخن هایش را دوباره کف دستش فرو کرده بود، عادتی که امگایش برای توقف توهمات یا وقتی عصبی بود ، پیدا کرده بود. عادتی بود که کیوهیون عواقبش را میدانست.

-میتینگ امروز ممکنه طول بکشه، میخوای کسی همراهیت کنه؟ میتونی به ریووک یا مینهو توی کتابخونه ملحق بشی

امگایش هیسی کشید، خیلی واضح بود که مشتاق نبود پیشنهاد جونگوون را قبول کند،هرچند میتوانست مطیع بودن امگایش را پیش بینی کند با این وجود که این یه دستور نبود

-اون اینجا میمونه

وارد بحثشان شد، نمیخواست امگایش از جلوی چشمش دور شود حتی اگر امگایش این را میخواست.

-هیونگ میتونی پروژکتورو برام نصب کنی؟

بهانه ای اورد تا جونگ وون را دور کند و الفا ترکشان کرد. بغل امگایش نشست و سعی کرد با پرت کرد حواس امگایش به تاریخ، ارامش کند. یکجورایی کار کرد، نگاه شیطنت بار بادیگارد هایش را ندید گرفت و گفت دونگوون تا دستشویی همراه امگایش برود.

بعد از برگشتن امگایش نگاهی به او انداخت و بعد وقتی میتینگ بطور رسمی شروع شد حواسش نیم ساعتی به میتینگ پرت شد.امگایش خوب بنظرمیرسید، بعلاوه کیوهیون مثل همیشه غرق کار شده بود، این یکی از چند میتینگ اخر برای گروهش قبل از شروع رقابت بود.

برخلاف مهم بودن، هنوز حس پشیمانی میکرد وقتی امگایش کتابش را انداخت و مضطربانه از اتاق بیرون رفت. باید بیشتر به امگایش توجه میکرد، حس گناه درونش رشد کرد وقتی امگایش را در دستشویی پیدا کرد در حالی که بخودش صدمه میزد.

با دیدن این صحنه موجی از خشم سراغش امد، به مچ امگایش چنگ زد . فریاد زنان دستانش را از شکم زخمیش دور کرد تا اسیب بیشتری بخودش نزند. ترس هیستریکی توی چشمان امگایش برای چند لحظه میخش کرد بعد سعی کرد جلوی فرار امگایش را بگیرد