•قَلب•
°Song:Heart Meet Break-Liam Payne°
کوهستان اشباح:
نبرد پایان یافتهبود و مانند همیشه، بعد از نبرد در کوه مرکزی اشباح، جشنی بر پا بود. صدای سازها و پایکوبیها از گوشه گوشهی غار، به گوش میرسید.
نایل با موسیقی بدنش را تکان میداد و پاهایش را به زمین میکوبید.
با پیچ و تاب بدنش، رنگ موهایش از قهوهای به بلوند تغییر پیدا میکرد.
این تغییر رنگ، از کودکی همراه او بود و فقط زمانی که هیجان، بدنش را در بر میگرفت؛ این اتفاق میافتاد.لویی روی صندلی، کنار یکی از میزها نشسته بود و جام قرمز رنگش را که وقتی در معرض نور قرار میگرفت، به آبی تبدیل میشد، بالا برد و به جامهای دیگر کوبید.
لویی، جام حاوی نوشیدنی صورتی رنگ را نزدیک لبش برد و لبها نوشیدنی را ملاقات کردند.
(Lips Meet Drink-
Heart Meet Break-Liam Payne)×ساکت!
مَعچ(مخبر، خبردهنده، در زبان جهانگمشده) در مرکز میهمانی ایستادهبود و در میان سر و صداهای طاغتفرسا، کلمات را فریاد زد.
اشباح، جامها، موسیقی و غذاها، همه از حرکت ایستادند و به او خیرهشدند.×همسر ارباب ومپایرز در نبرد کشته شده.
همهمهای در سرسرای غار بزرگ، شکل گرفت. کلمات در دهان اشباح پیچ و تاب میخوردند.
-ساکت!
لویی فریاد زد و به اشباح چشم دوخت. صورتش را به سمت معچ برگرداند و پرسید:
-لیام پیِّر؟
معچ سری تکان داد و تعظیم کرد:
×بله لویی.
اشباح سرورشان را با نامش خطاب قرار میدادند.
کلمات ارباب، پادشاه، شاه و سرور در میان اشباح جایی نداشت.
آنان با هم همنوع بودند و کلمات و صمتها، بین آنان فاصلهای نمیانداخت.
حتی همهی قبیلهها نیز، ارباب اشباح را با نامش خطاب قرار میدادند.نایل به سمت میزهای بزرگ رفت و تکه گوشتی برداشت. گازی از آن زد و با دهان پر گفت:
+پس ارباب ومپایرز هم مرده.
نایل معچ را مخاطب قرار داد. لویی به نایل نگاه کرد. سری تکان داد و سخن نایل را ادامه داد:
-ارباب ومپایرز و همسرش، یکی از 4 عاشق جهانگمشده بودند. پس قلب او بعد از مرگ لیام، شکسته.
أنت تقرأ
•THE LOST WORLD•
خيال (فانتازيا)هرچیزی در این جهان امکان گمشدن دارد، حتی خودش! جهانگمشده با جنگ، مرگ، خون، نفرت و کینه توام است. جهانی که در آن خبری از صلح نیست! اما، پیشبینی تمام جهانگمشده را دگرگون میکند. کسی پا به این جهان میگذارد که تمام قوانین را نقض میکند، یک استثناء...