نمیدونم شوک شدید از قسمت اخر یا نه براتون فرقی نداشت و مهم نبود
به هر حال این فیک هم مثل بقیه ی فیکها به خط پایان رسید
اولا خداروشکر که زنده موندم و این فیک ناتموم رها نشد
دوما خیلی خوشحال شدم که به خاطر این فیک دوست خوبی به نام حدیث پیدا کردم که تا اخر فیک تنهام نزاشت و انرژی و انگیزه داد تا من بتونم حدود پنجاه پارت بنویسم با اینکه گشادتر و بی انگیزه تر از من تو کل واتپد پیدا نمیشه
(افکت خنده اگه بود الان باید صدای خنده ی منو اینجا پخش میکرد)این فیک رو به دوست خوبم حدیث تقدیم میکنم بوس رو کله اش ***
و از زهرا هم تشکر میکنم که از اول داستان همراهیم کرد و با نظراتش به من انرژی داد دمش گرم براش ارزوی خوشبختی میکنم......
و از همه اونایی که ووت دادن ممنونم .....
و حتی اونایی که حتی یه بار نظر گذاشتن و دیگه پیگیری نکردن بازم تشکر میکنم چون خیلی چیزایی که نمیدونستم رو ازشون یاد گرفتم ....این فیک قابلیت این رو داشت که ادامه پیدا کنه و قسمتاش بیشتر بشه ولی من به دلایل زیادی تصمیم گرفتم همینجا تمومش کنم......
اینجوری شیک تره .....فکر کنم این فیک تا حد قابل قبولی انتظاراتم رو براورد کرده و باعث شد محبت درونی من داخلش تخلیه بشه و من احساس ازادی و رهایی پیدا کنم
البته بخشی از دریای محبت من داخل این فیک جریان داشته و اعماقش رو پیش خودم نگه میدارم تا روزی برسه که دریای محبتم محدود به نوشتن فیک نباشه و توی زندگیم واقعی خودم لمسش کنم ^^اخر از همه از بنگتن معذرت میخوام که راجع بهشون داستان نوشتم امیدوارم منو ببخشن و از دستم ناراحت نباشن همیشه به این فکر کردم شاید اونا راضی نباشن من دارم فیک مینویسم براشون با اینکه اینا همش دروغه ولی ممکنه تو واقعیت ناراحتشون کنه.....
(#عذاب وجدان دارم)و یه موضوع اینکه من تو داستانم نمیخواستم سکس واقعی به رو به نمایش بزارم نه اینکه تواناییشو نداشتم بلکه سکس از نظر من محدود به روابط جنسی نمیشه
حتی یه بوسه هم برای من سکس حساب میشه
و احتیاج نبود که من عمق سکس رو توی فیکم به نمایش بکشم چون اینطوری به نظرم خفن تره (چشمک میزند)
لازم به ذکر بود که به این نکته هم اشاره کنم ........و در اخر اهدافم از نوشتن این فیک
همیشه همدیگه رو ببخشید و بهم فرصت بدید (مثل جیمین)
برای ثابت کردن عشق و علاقه اتون بجنگید و ناامید نشید مثل( نامجون )......
مطمعن باشید همه ی ادمها اشتباه میکنند پس هر جا از مسیر اشتباهتون برگشتین قبوله (مثل شوگا)
مهربونتیون رو از هیچ کس دریغ نکنید شاید زندگی در قبال مهربونی شما هدیه ی بزرگتری رو بهتون پس بده(مثل سوکجین)
خودخواه نباشین و اگر کسی اشتباه کرد کمکش کنید(مثل کوکی)
اگه کسی بهتون بدی کرد فورا ناامید نشین شاید اشتباه کرده و میخواد براتون جبران کنه (مثل تهیونگ)
و همیشه مثل خورشید به زندگی اطرافیانتون گرما ببخشید و شبیه کوه با اقتدار ومستحکم پشتشون بایستید(مثل هوسوک)
YOU ARE READING
اما از یادت نرفتم!
Fanfictionپسری که عشقشو به خاطر مسائلی فراموش کرده اما زمان عشق گذشته رو به یادش میاره ولی مجبوره دوباره فراموشش کنه!