Eins

271 35 12
                                    

"صدای ماشین میاد کجایی؟"

ویس صدا رو به تصویر تغییر دادم و از اطراف براش فیلم گرفتم
_ کلاسم تموم شده، دلم گرفته نمی‌خوام برم خونم تنها مثل افسرده‌ها بشینم پس اومدم کنار رودخونه اسپری (اسپره / spree) قدم بزنم

همه حواسم به گوشی بود و همین باعث شد نبینمش و بهم بخوریم.

_ och es tut mir leid

_ببخشید؟!

سرمو آوردم بالا تا بهش نگاه کنم، چشم‌های بادومی موهای لخت و چتریِ روی صورتش می‌گفت توریسته و اهل شرق آسیاست مثل خودش انگلیسی جواب دادم:
_ فکر کردم از بومی‌های اینجا هستید بخاطر همین آلمانی بهتون گفتم متاسفم

_باشه

خواست به راهش ادامه بده اما با تصمیم آنی که گرفتم صداش کردم _ آقا؟

برگشت و نگاهم کرد.
با اینکه می‌دونستم تیری به تاریکیه اما خودمو نباختم و با لبخند گفتم_ من می‌تونم برلین رو به شما معرفی کنم.




سلام
تو داستان‌های عاشقانه، عاشق و معشوق کلی سختی میکشن تا بهم برسند گاهی هم نمی‌رسند
ولی
اَنار کاملا برعکسه!
مشکل و سختی هست اما انار میخواد شیرینی‌هاشو برامون تعریف کنه💚

و اینکه قصه انار کامل شده است اگر بخونیدش بدون وقفه آپ و تموم میشه🌻🌸

AnarWhere stories live. Discover now