"صدای ماشین میاد کجایی؟"
ویس صدا رو به تصویر تغییر دادم و از اطراف براش فیلم گرفتم
_ کلاسم تموم شده، دلم گرفته نمیخوام برم خونم تنها مثل افسردهها بشینم پس اومدم کنار رودخونه اسپری (اسپره / spree) قدم بزنمهمه حواسم به گوشی بود و همین باعث شد نبینمش و بهم بخوریم.
_ och es tut mir leid
_ببخشید؟!
سرمو آوردم بالا تا بهش نگاه کنم، چشمهای بادومی موهای لخت و چتریِ روی صورتش میگفت توریسته و اهل شرق آسیاست مثل خودش انگلیسی جواب دادم:
_ فکر کردم از بومیهای اینجا هستید بخاطر همین آلمانی بهتون گفتم متاسفم_باشه
خواست به راهش ادامه بده اما با تصمیم آنی که گرفتم صداش کردم _ آقا؟
برگشت و نگاهم کرد.
با اینکه میدونستم تیری به تاریکیه اما خودمو نباختم و با لبخند گفتم_ من میتونم برلین رو به شما معرفی کنم.سلام
تو داستانهای عاشقانه، عاشق و معشوق کلی سختی میکشن تا بهم برسند گاهی هم نمیرسند
ولی
اَنار کاملا برعکسه!
مشکل و سختی هست اما انار میخواد شیرینیهاشو برامون تعریف کنه💚و اینکه قصه انار کامل شده است اگر بخونیدش بدون وقفه آپ و تموم میشه🌻🌸
![](https://img.wattpad.com/cover/226379588-288-k935872.jpg)
YOU ARE READING
Anar
Romance「Completed」 _ och es tut mir leid + excuse me?! "بنظر من دستها خیلی مهم و مرموزن، چشمها نشون دهنده افکار و روحه اما دستها انحصارا در خدمت صاحبشونن. اونا میتونن هم بهت لذت بدن هم عذاب، میتونن هم نوازشت کنن هم کبودی روی تنت ایجاد کنن. من نمیدونم با...