-My handsome slave-13

278 47 5
                                    

های^^
بخاطر تاخیر ازتون عذر میخوام و بخاطر جبرانش، اینبار دوبرابر هر پارت براتون آپ کردم.
نظر یادتون نره عشقام^^
دوستون دارم💛

✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎✐✎

                                       
نگاهشو از باغچه گرفت و به صورت پسر داد.

_بهت حق میدم.هر چی باشه اونا خونوادتن، همه بعد یه مدت که خونوادشونو نمیبینن دلشون براشون تنگ میشه

همونجور که کف دستش زیر چونش بودو با گذاشتن آرنجش روی میز مثل ستونی سرشو نگه داشته بود.انگشتایی که به لباش رسیده بودنو روی لباش میکشیدو جواب داد.

+علاوه بر اینکه خونوادمن،از همه بهم نزدیکترن و هیچوقت نمیتونم لطفایی که در حقم کردنو فراموش کنم

خسته از خیره موندن به یجایی اطراف ماشینای مختلفی که توی حیاط بودنو صاحب همشونم جانگ مین بود، به باغچه نگاه کرد و دیدن گلای رز و نرگس که با نظم قشنگی توی باغچه خودنمایی میکردن،لبخندی روی لباش اورد که تنها دلیلش این گلا بودن.

+همیشه عاشق گل رز بودم

با دیدن لبخند چان خیالش کمی راحت شد و لبخند زد.
_سلیقه ی خوبی داری

+اما حس میکنم این گلای نرگس بیشتر به چشم میان.چون رنگ سفید و زرد بیشتر از قرمز حال ادمو خوب میکنه

تو چشمای مینهو نگاه کرد.

+بنظرت دلیل اینکه این دوتا گلو بیشتر از همه تو این باغچه ها کاشتن چیه؟

این سوال چان مینهو رو یاد هیچی جز اون فرد نمینداخت.کسی که تنها دلیل کاشته شدن و محافظت ازین گلا بود.کسی که هیچوقت نمیتونست از یاد مینهو بیرون بره.
_دوستم.بهترین دوستم.

نگاه متعجبش تو چشمای مینهو مونده بود.
+بهترین دوستت؟

_با اینکه نه سال ازش بزرگتر بودم، اما هیچکسو نمیتونستم بعنوان بهترین دوستم جایگزینش کنم.همیشه هوای همدیگه رو داشتیم.درست یادمه که گی بود.خب این سلیقش بود و من با تموم وجودم احترام میذاشتم.بخاطر عشقش دنبال یه شغلی میگشت که پولش خوب باشه، دوس نداشت عشقش کار کنه.بخاطر همین دقیقا سه سال پیش، جفتمون واسه این شغل داوطلب شدیم.جفتمونم قبول شدیم اما بعد چند هفته، جانگ عاشق دوست من شد.نمیدونستم این حس لنتیش از کجا اومد ولی اینو میدونستم که واقن عاشق شده.کای مجبور بود باهاش باشه،برای ادامه ی زندگیش به پول نیاز داشتو جانگم اونو با پول خریده بود.

نگاهشو از نگاه پسر گرفت و به باغچه ی پر گل توی حیاط خیره شد.

_این گلا، همشون بخاطر کای بودن.اون میدید که جانگ سیگار میکشه و دلش میخواست یجوری از سیگار دورش کنه،با این گلا

⛓|ᴍʸ ʜᵃⁿᵈˢᵒᵐᵉ sˡᵃᵛᵉ|• [ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ.ʟᴀʏʙᴀᴇᴋ]Where stories live. Discover now