" باور کن، میدونم که هیچ عشقی ابدی نیست. من امروز دوستت دارم، فردا هم شاید... اما روز بعدش که از خواب میپرم، توی تختی که کنارِ تو هستم، بهت نگاه میکنم و احساس میکنم نمیتونم ادامه بدم. "
میگی و من هنوز هم لبخندِ کمرنگی به لب دارم.
" من سعی میکنم که نگهت دارم " و از پشت به نردههای بالکن تکیه میدم." اگر برم چی میشه؟ " مردد میپرسی و احساس میکنم، میخوای مطمئن بشی که بدونِ تو دووم میارم.
" بدونِ تو باز هم، من به بودنِ تو ادامه میدم. هر روز برای دو نفر صبحانه آماده میکنم و هر هفته مجله ی کمیک مورد علاقهم رو به جای تو به خودم هدیه میدم. برای تو شیر کمچربی رو میخرم که از خوردنش متنفری اما هنوز هم ازش دست نمیکشی. آخرِ هفتهها به جای فیلم های مارول یک عاشقانهی خسته کننده پلی میکنم و توی این فکر غرق میشم که اگر بودی قطعاً بهت میگفتم سلیقهی کسل کنندهای داری " و لبخندِ پررنگ تری میزنم. لبخندی برای پوشوندنِ ترسِ تنها شدن.
تو نمیدونی که آدمها همیشه به من سر میزنن، اما هیچوقت نمیمونن. من تو رو برای موندن میخوام؛ برای نرفتن.
" ما تلاش میکنیم اما اگر نشد، اگر کنارِ تو جای من نبود، فقط اجازه بده که برم. تو میدونی که رویای من اینجا نیست، نه بین این خیابون های سیاه از دود و آدمهای رسمی پوشِ عجول. نه بینِ آدم هایی که شور رو فراموش کردن، نه توی این شهرِ بیشاعر لیام.
امّا به خاطرِ تو سعی میکنم."" من قفس نیستم زین. تو هر زمان که بخوای میتونی بری؛ اما انتخاب کن که بمونی. "
"شاید این شهر به رویای من نزدیک نباشه اما میدونی لیام؛ اینجا هنوز هم دلیلی برای موندن داره؛ تو رو داره."
____
سلام به همگی. من دوباره اینجام.
مدت نسبتاً زیادی به این مسئله فکر کردم که واقعاً میشه به پابلیش و نوشتن توی واتپد فکر کرد و ادامه داد؟ هنوز هم مطمئن نیستم، اما جواب اینجاست.شهرِ بیشاعر دومین کتاب منه و امیدوارم آخریش بمونه. (ایندفعه واقعا امیدوارم :) )
برای من این داستان ارزشمنده و امیدوارم شما هم به همون اندازه که من بهش علاقهمندم دوستش داشته باشید.
کنار "شهرِ بیشاعر" باشید.قلبهای فراوان برای شما.
ممنونم که میخونید.💙از من به تو شهرِ بیشاعر، غمگینی اما قراره حالِ خوبِ من باشی.
YOU ARE READING
POETLESS CITY | شهـرِ بـیشاعـر
Fanfiction[کامل شده] [زیام] به اندازهی شعرهایی که برای تو نگفتهام و بلد نبودهام که بگویم و به اندازهی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سرودهاند، هنوز هم برای ستایشَت حرفهای نگفته دارم.