حـقـیـقـتِ نـداشـتـن|۱۵

1.7K 540 850
                                    

Song: Golden by Harry Styles

ووت و کامنت رو فراموش نکنید.
_____

"خونه"

_____
سال ۲۰۱۴- ایالات متحده، نیویورک
یک هفته‌ بعد
_____

آغوشم رو با دست‌هام به روش باز می‌کنم و میگم " به خونه‌ی جدید خوش اومدی موسیو"

با کنجکاوی چشم‌هاش رو از گوشه و کنار آپارتمان کوچیکم می‌گذرونه و با لبخند اطمینان بخشی سر تکون میده.

"میدونم که از خونه‌ی خودت کوچیک‌تره و خیلی هم شیک نیست، اما برای دو نفر کافیه، این‌طور نیست؟"

دسته‌ی چمدونش رو رها میکنه، به سمتم میاد و دست‌هاش رو دور کمرم حلقه می‌کنه "هرجایی که تو باشی برای من کافیه زین " و بوسه‌ای روی پیشونیم میذاره. بوسه‌ای که ریتم تپش‌های قلبم رو به حالت عادی برمی‌گردونه. حالا دیگه نگران نیستم.

بعد از چند ثانیه، عقب میره و جای جای خونه رو سرک می‌کشه "من از اینجا خوشم میاد، این چوب‌ها بیشتر از دکورِ سفید خونه‌ی خودم بهم احساس زندگی میده" از اتاق مهمان بیرون میاد و میگه "اونجا دیگه کم کم داشت احساس یه بیمار روانی رو بهم القا می‌کرد" و با صدای بلندی میخنده.

"تو که فکر نمی‌کنی من یه بیمار روانی باشم؟" به خودش اشاره می‌کنه و کنجکاو ابروهاش رو بالا میندازه.

"تو بهم بگو، کسی که توی سه هفته از پاریس به نیویورک میرسه و همه‌چیز رو رها می‌کنه چجور آدمیه؟" و به دیوار کنارم تکیه میدم.

"اینجوری بهش نگاه نکرده بودم" میخنده و شونه‌هاش رو بالا میندازه "اما من سعی می‌کنم که زندگی کنم زین، ازم نپرس که چرا اینجام. مگه لازمه‌ی زندگی خوشحال بودن نیست؟ من توی هر ثانیه‌ای که کنار تو هستم پیداش می‌کنم، چرا باید از دستش می‌دادم؟"

دسته‌ی چمدون‌هاش رو می‌گیره و به سمت اتاق‌ها حرکت می‌کنه اما بین دوتا اتاق متوقف میشه و با اشاره می‌پرسه که وسایلش رو کدوم طرف بذاره.

"فکر می‌کنم اتاق مهمان برای این‌که وسایلت نظم داشته باشه بهتره ، من آدم خیلی مرتبی نیستم. به هر حال فقط وسایلت اونجا خواهد بود" و لبخندی بهش میزنم.

چمدون‌ها رو به سمت اتاق می‌کشونه و از دیدم خارج میشه. تکیه‌م رو از دیوار می‌گیرم و به سمت آشپزخونه میرم تا منیوی رستورانی که همین نزدیکی‌هاست رو پیدا کنم که صداش با لحن شوخی از داخل اتاق شنیده میشه " و راستی پسر شرقی، من همه‌چیز رو رها نکردم. یه شغل دارم که باید از فردا صبح بهش برسم آقای همکار"

POETLESS CITY | شهـرِ بـی‌شاعـرHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin