"part 6"
"مشکل"
به نرمی،سر انگشت های زبر و درشتش رو در موهای مشکی رنگ پسر فرو کرد و عمیق تر به اون تیله های طلایی ای که حاصل رگه های کمرنگ سبز و نسکافه ای بودند،خیره شد.
چشم های خیس و خمار شکلاتی رنگش،مشغول تماشای اون شیفتگی و تحسین مقابلش بود.
تحسینی که از تک تک موی رگ های قرمز رنگ اون چشم ها قابل تشخیص بود.
جوری که با نگاه ستاره ایش به چشم های تیره ی لیام خیره بود و نیازش رو توسط زبان چشم ها بازگو میکرد.
نیازش به چشیدنِ لب های تنباکو طعم مرد...
انگار ریایی در کار نبود.
نگاه صادق و ساده ی پسرکِ روی بدنش،این رو فریاد میزد.اما مشکلی وجود داشت.
درحالی که کف سر پسر رو با انگشت های کشیدهش ماساژ میداد،با شیفتگی به چهره ی منتظرش خیره بود.
به لب های صورتی و پنبه ای مانندش...
به چشم های روشن و دلبری که محاط مژه های بلندش شده بودند._پس دوست داری ببوسمت،هوم؟
بدون کنترلی روی پوزخند بزرگی که درحال شکل گیری بود،با لحن تمسخر آمیزی پرسید و به نوازش سر پسر ادامه داد.
زین درحالی که با لبخند بزرگ و شیرینی سرش رو به دست مرد میفشرد تا نوازش بیشتری دریافت کنه،زیرلب تایید کرد و بدون توجه به اون پوزخند مسخره،با سادگیِ نگاهش به چشم های سرخ روبروش خیره شد.
اون چشم های سرخ،غمگین و شکسته بودن.
غم غیر قابل انکاری که با تمسخر پوشیده شده بود.اما چرا؟مشکل کجا بود؟
پسرک متوجه ی دلیل اون غم اشکار نشده بود اما به خوبی متوجه شده بود که لیام قرار نیست اقدامی برای اولین بوسهشون کنه.
پس زیر لب غرغر کرد و خودش رو جلو کشید تا لب های مرد رو لمس کنه اما با حس مشت شدن دست لیام و در نهایت کشیده شدن سرش به عقب،ناله ی آرومی سر داد و با چهره ی درمونده ای به مرد خیره شد.
پوست سری که تا چند ثانیه ی پیش به وسیله ی دست های لیام نوازش میشد حالا درحال کشیده شدن،به وسیله ی همون انگشت ها بود.
هی...مشکل کجاست مرد؟
_داری مثل هرزه ها رفتار میکنی عزیزم.
درحالی که با چشم های سرد ذاتیش به چهره ی جمع شده ی پسر خیره بود،نرم زمزمه کرد و لب های نیمه باز و بیچارگی چشم های پسر رو از نگاه گذروند.
"هنوز هم با وجود چهره ی دردناک و جمع شدهات زیبایی..."
مطمئنا اگه این گفت و گو یه معاشقه بود،اون کلمات رو از ته دل به زبان میورد و زین رو ستایش میکرد اما...
یه مشکل وجود داشت!
YOU ARE READING
LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed]
Romanceبا دست های لرزان به بازو هایت چنگ بزن و خودت را در اغوش بگیر. به صدای غم انگیز موسیقی مورد علاقت گوش بده و ارام اشک بریز. در این دنیای خاکستری تنها بنفش کبود تو ترکت کرده و حالا رنگی در بین هاله های تیره وجود ندارد. ناخن هایت را در پوستت فرو کن تا ح...