"Target, Aim...oh"

1.5K 289 1K
                                    

"part 12"
"هدف،نشانه...اوه"

"یا با یه آهنگ آروم و غمگین بخونین یا کلا آهنگ گوش ندین...تشکر"

_لیامِ خوشگلم...ببین برات چی درست کردم!

نگاه دقیق و اخم ظریفی که از دقت بخصوصش نشات می‌گرفت رو به مقابلش، درست درجایی که پسر مو مشکی با لبخند ذوق زده و چشم های ستاره ای بهش خیره بود، انتقال داد.

موهای پرپشت و براقش، دوباره به حالت نرمال شلختگی بازگشته بود و تمام زحمات دو ساعته ی لیام رو به باد داده بود.

با وجود گذشت دو دقیقه از آخرین تعویض لباس، چند لکه ی بزرگ روی تیشرت سفید رنگش ساخته و دست های ظریف و انگشت های خوشفرمش رو به کل شکلاتی کرده بود.

دور از فکر به این اشتباهات، با غرور و سری بالا به اخم حیران مرد خیره بود و ظرف صورتی رنگی رو جلوی صورت لیام گرفته و به محتویات عجیب درونش اشاره میکرد.

لیام بی توجه به شوق درون کهکشان های عسلی دلبرش، با بیچارگی پلک هاش رو روی هم فشرد و با صدای تقریبا بلندی تشر زد...

+زین زین زین...خواهش میکنم...من نمیتونم هر روز برم لینکلن تا لباساتو به خشکشویی ببرم.

_میو.

متحیر به پسری که سعی میکرد با چشم های گرد براق و میو میو کردن مظلوم نمایی کنه خیره شد...
بیخیال مرد.

+لابد آشپزخونه رو کثیف کردی!

با چهره ی وا رفته ای به اخم درهم مرد خیره شد.
لبخندش رو به تحلیل و درخشش چشم های ذوق زده‌ش به صفر رسیده بود.

درحالی نگاه ملولش دربین ظرف بین دست هاش و چهره ی مرد در میان بود، با لب های افتاده و چشم های مظلومی نالید...

_برات متاسفم...کور کردن ذوق یه نفر بدترین بلاییه که میتونی سرش بیاری...من داشتم برات میو میو میکردم!

لیام با دیدن مظلوم نمایی بی سابقه ی اون توله سگ سلیطه، با ناباوری ای که دهان نیمه باز تاییدش میکرد، به ظرف پر از شکلات و ژامبون های خام خیره شد.

+بیبی...

_هاش!

و درحالی که با غضب به چهره ی لیام خیره بود، ظرف رو روی عسلی کنار مبل کوبید.

برای حرصی تر کردن لیام، با کمال پرویی در چشم های متعجب مرد خیره شد و با لجاجت دست هایش رو روی تیشرتش کشید تا اون رو کثیف تر از حد معمول کنه.

لیام بعد از سر دادن نفس کلافه ای، رمانی که مشغول مطالعه کردنش بود رو روی مبل رها کرد...
با حدس به اینکه اون پسرک بیش فعال قصد تحریک کردنش رو داره، نفس عمیقی کشید و بعد مکث کوتاهی دست هاش رو برای در آغوش کشیدن تن ظریف پسرش باز کرد.

LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed]Where stories live. Discover now