"start the wrong"

1.3K 270 667
                                    

"part 14"
"شروع اشتباه"

تنگ شدن دهان پسر و حرکت های ناشیانه ی زبونش مسبب ناله های بلند و نفس نفس زدن های مرد بود.

با وجود این فصل و این اوضاعِ وزش نسیم، لایه ای از عرق پوست شفافش رو براق تر ساخته و موهای موج دار و بلندش رو مقداری نمناک کرده بود.

+فاک...بیبی...خود....خودشه.

درحالی که به نگاه لجوج و سرکشِ پسرک خیره بود، کمی پایین تنه‌ش رو حرکت داد تا موفق به حس حلق پسر شه.

با دیدن عوق زدن های مداوم زین و اشکی تر شدن عسلی های خیسی که توسط دسته دسته مژه های بلند و نمناکی محاط شده بودند، ناله ی بلند و بی پرده تری سر داد.

اون پسر بی تجربه بود اما تنها نگاه قفل به چشم های مرد و زبون داغی که به دور دیکش می‌پیچید برای به اوج رسیدن کافی بود.

پس با حس تحول در قسمتی از شکم و رون هاش با ناله ی عمیق و سری که کمی به سمت عقب پرت شده بود، خودش رو دهن پسر خالی کرد.

زین با حس مایع ی داغ و لزجی که در دهنش قرار داشت، به آرومی دیک مرد رو از دهانش خارج کرد.

با چشم های متعجب و گرد شده ای تمام محتویات جمع شده در گونه هاش رو قورت داد اما به دلیل طعم ناخوشایند و عجیب اون مایع ی داغ، به تندی صورتش رو در هم کشید.

بعد از تک سرفه ی کوتاهی، مجددا نگاه خمارش رو به مرد منتقل کرد و در چند حرکت کوتاه، با لوندی تمام زبونش رو از ابتدا تا انتهای دیک لیام کشید.

بعد از لیس های متعددی که به منظور تمیز کردن دیک مرد انجام شده بود به آرومی اون رو در باکسر سفید شکارچی قرار داد و در آخر با لبخند دندون نمایی به لیام خیره شد.

مرد بعد از نفس عمیقی، لبخند محوی به نگاه منتظر پسرش زد.
و طولانی شدن این نگاه های معنا دار، کافی بود تا مرد دست هاش رو برای در آغوش کشیدن تن ظریف پسرش باز کنه.

زین خوشحال از دست های باز شده ی لیام، با چشم های ستاره ای از کف کادیلاک بلند و بی معطلی مثل یک بچه کوالا، باسنش رو روی رون های لیام قرار داد.
برای بیشتر چسبیدن به مرد، دست هاش رو محکم به دور گردنش حلقه کرد و با تمام توان تنش رو به بدن عضلانی مرد می‌فشرد.

انگار که علاقه ای به هدر دادن تک ثانیه ای نداشت.
قابل درک بود...

به هر حال، ثانیه ای هدر دادن در آغوش اون مرد یک دیوانگی محسوب میشد.
تنها عمل درست، قرار دادن سر درون گردنش و معاشقه با اون تندیس بی نقص بود.

بوسیدن عطر اکلیلی و درخشان شیرینش و تحسین کردن اون چهره و جذبه ی همیشگی...

بعد از تنفس عطر شیرین مرد لبخند بزرگ تری زد و طبق ابراز احساسات همیشگیش، مثل یک گربه ی لوس سرش رو در جایی بین کردن و سرشونه ی مرد مالید.

LACK OF IDENTITY [Z.M] [Completed]Where stories live. Discover now