part 25

1.4K 241 76
                                    

بم بم 🌻

تنهایی داشتم از درمونگاه دانشگاه سمت کلاس ددی برمیگشتم. یونگجه به رئیسش زنگ زد و گفت که امروز حالش خوب نیست و نمیتونه بیاد سرکار اما رئیسش فورا دنبالش اومد و بهش پیشنهاد داد برسوندش خونه.فک کنم ازش خوشش میاد

توی فکر بودم که صدایی منو مورد خطاب قرار داد

_بم بم شی؟

برگشتم و به دختر خوشگلی که اسمم رو صدا میزد و سمتم میدوید نگاه کردم. میشناختمش، یکی از بچه های درسخون سال پایینی بود

وقتی بهم رسید دستاشو روی زانو هاش گذاشت و خم شد تا نفس بگیره بهش اجازه دادم یکم حالش جا بیاد و بعد پرسیدم

_چیزی شده مین جو؟

مستقیم بهش نگاه کردم که گونه هاش قرمز شد و سریع سرشو پایین انداخت و با نوک پاش روی زمین زد

_معذرت میخوام سونبه نیم ولی میشه جزوه ی ریاضی اتون رو ازتون قرض بگیرم؟ اخه نتونستم سر کلاس حاضر بشم و شنیدم شما بهترین جزوه هارو مینویسید

اهه درسته ما تو کلاس ریاضی با همیم لبخندی روی لبام اومد

_حتما

از توی کوله ام دفتر ریاضی ام رو دراوردم و سمتش گرفتم با خجالت ازم گرفت واقعا دختر کیوتی بود

_ممنونم سونبه نیم

_خواهش میکنم فقط سعی کن زود پسش بدی باشه؟

_چشم تا فردا همشو مینویسم و پس اتون میدم

تند تند گفت و سریع پا به فرار گذاشت خندیدم و به راهم ادامه دادم

به محض اینکه جلوی کلاس رسیدم کلاس تموم شد و دانشجو ها بیرون اومدن. ددی هم فورا بیرون اومد و با دیدنم لبخندی زد و موهام رو بهم ریخت

_برگشتی؟

_اوهوم

با لبخند درخشانی گفتم

_خیله خب پس بزن بریم خونه

دستشو روی شونه هام انداخت و با هم سمت ماشین ددی رفتیم و سوار شدیم ‌

به محض سوار شدنمون فورا خودمو سمت ددی کشیدم و صورتش رو توی دستام قاب گرفتم و چک اش کردم. اثری از جای سیلی نبود

ددی خندید و مچ دستام رو گرفت

_چیکار میکنی بیبی؟

لبام‌رو اویزون کردم و دستام رو از روی صورتش برداشتم اما اون مچ دستام رو ول نکرد

_یونگجه بهم گفت بهت سیلی زده میخواستم ببینم جاش مونده یا نه حتما خیلی درد گرفته مگه نه؟ قول داد دیگه اینکارو نکنه معذرت میخوام ددی

لب پایینش رو گاز گرفت و چند ثانیه توی چشمام خیره شد و بعد منو سمت خودش کشید و مجبورم کرد روی صندلی اون برم و روی پاهاش بشینم

A Bitch Where stories live. Discover now