part 22

1.6K 257 100
                                    

جین یونگ با خستگی در خونه اش رو باز کرد و مثل همیشه مارک رو دید که روی کاناپه جلوی تلوزیون نشسته و منتظر اشه

مارک با شنیدن صدا در ورودی سمت در برگشت همون طور که انتظارش رو داشت عشق زندگی اش رو دید از جاش بلند شد و به جین یونگ لبخند زد

_خوش اومدی

جین یونگ فقط به تکون دادن سرش اکتفا کرد کتش رو دراورد و با کیفش روی کاناپه انداخت و خودشم روش نشست

مارک لبخندش رو حفظ کرد و سمت اشپزخونه رفت

_حتما گشنه ایی کلی غذای خوشمزه برات درست کردم الان برات گرمش میکنم

_بازم منتظر من موندی؟من که گفتم دیر میام سر کار نهار خوردم خیلی وقته از وقت ناهار گذشته

جین یونگ در حالی که به صفحه ی گوشیش خیره شده بود با لحن بی حسی گفت ساعت ۴ بعد از ظهر بود

_اوه

این تنها چیزی بود که مارک تونست بگه اون امروز با کلی ذوق غذا های متنوعی رو با دستای خودش برای جین یونگ اماده کرده بود

حتی تا همین الانم غذا نخورده بود ولی خب هیچ کدوم ازین حرفا قرار نبود بلند گفته بشه با قدمای اروم از اشپزخونه بیرون اومد و کنار جین یونگ نشست سکوت ازار دهنده ایی بینشون بود مارک ازین سکوت متنفر بود اما جین یونگ انگار باهاش مشکلی نداشت

مارک برای از بین بردن اون سکوت گلوشو صاف کرد

_حتما خیلی خسته ایی

_اره ببین مارک امشب باید برای شام با هم بریم خونه ی یوگیوم..‌.

_ولی امشب قرار بود با هم بریم سینما بعدش بریم غذا بخوریم

مارک وسط حرف جین یونگ پرید

_میدونم مارک ولی مهمه

_ولی من دو هفته قبل برای امشب باهات هماهنگ کردم

_دوباره این بحث رو شروع نکن مارک خودت میدونی سرم چقد شلوغه

مارک اهی کشید سرشو پایین انداخت و سعی کرد بغض اش رو قورت بده باورش نمیشد جین یونگ به این راحتی برنامه ایی که دو هفته براش برنامه ریخته رو نادیده گرفته بود

_باشه ببخشید

_میخوام وقتی رفتیم اونجا با دوست پسر یوگیوم دوست بشی اون یه جورایی یه لیتله و زندگی خیلی سختی داشته و به شدت تنهاس سعی کن به زندگی اش یکم شادی و نشاط بدی اون به ادم سرحالی مثل تو توی زندگی اش نیاز داره

_هه ادم سرحال؟

مارک نیشخند غمگینی زد و زیر لب جوری که جین یونگ نشنوه گفت جین یونگ به مارک که هنوز سرش پایین بود نگاه کرد

_اینکارو میکنی؟

مارک سرشو بلند کرد از جاش بلند شد روی یکی از پاهای جین یونگ نشست و دستاشو دور گردنش حلقه کرد و لبخند غمگینی زد

A Bitch Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin