part 10

1.9K 302 55
                                    


یوگیوم با ابهت مردونه و اخم همیشگی اش وقتی دور بم بم نبود به لباسا نگاه میکرد و هر وقت یکی از لباسا رو مناسب بم بم میدید به فروشنده اشاره میکرد و فروشنده سریع سایز مناسب بم بم رو برمیداشت تا به اتاق پرو ببره

از طرف دیگه بم بم توی اتاق پرو مشغول پوشیدن لباس های مختلف بود

بم بم نمیتونست درک کنه که چطور یه  اتاق پرو میتونه اینقد بزرگ باشه اتاق زیرشیرونی خودش حتی نصف اینجا هم نمیشد برای همین حدس میزد اینجا همه چیز باید خیلی گرون باشه

به اینه نگاه کرد لباسی که تنش بود واقعا قشنگ بود یه هودی صورتی که جلوش شکل یه گربه ی ملوس بود و یه شلوار جین طوسی تنگ

به خودش لبخند زد ینی ممکنه با این لباسا توی چشم ددی اش خوشگل شده باشه؟ با خودش فکر کرد

'حالا که ددی خودش داره این لباسا ی گرون رو برام میخره باید نظر خودشم بپرسم '

برای همین سرشو از گوشه ی پرده ایی که اتاق پروو رو پوشونده بود بیرون اورد و یوگیوم رو صدا کرد

یوگیوم با شنیدن صدای بم بم یکم اخماشو باز کرد و سمت اتاق پرو رفت و با دیدن اینکه بم بم فقط سرشو از پشت پرده بیرون اورده خندید

_چی شده بیبی؟

_میخواستم تو بیای برام انتخابش کنی

_هرچی دلت میخواد میتونی بخری عزیزم

_میدونم ولی دلم میخواد ددی برام انتخابش کنه

یوگیوم لبخند ملایمی زد و پرده رو کنار زد و وارد اتاق پرو شد و پرده رو کشید

_پس بذار ددی ببینتت

یوگیوم گفت و برگشت تا بم بم رو ببینه ولی با چیزی که دید حس کرد مقاومتی که به سختی سعی در نگه داشتنش بود داشت فرو میریخت

بم بم با اون هودی صورتی و اورسایز و جین طوسی و تنگ که رون هاش رو به نمایش میذاشت فوق العاده کیوت و خوردنی شده بود

گونه های صورتی و برجسته اش اونو ملوس تر از گربه ی روی هودی اش کرده بود

لبخند خواستنی زد و به یوگیوم نگاه کرد و دستی به هودی اش کشید

_خوشگل نشدم ددی؟

یوگیوم دیگه تحملش تموم شد سمت بم بم رفت پشتشو به دیوار پشتش کوبید و با خشونت لباش رو بین لباش گرفت و شروع به بوسیدنش کرد

یکی از دستاشو روی کمر بم بم گذاشت و بلندش کرد بم بم هینی کشید و به صورت ناخواگاه پاهاش رو دور کمر یوگیوم حلقه کرد

یوگیوم تنها با یک دست بم بم رو بلند کرده بودو دست دیگه اش رو روی دیوار کنار سر بم بم بود و بم بم به این فکر میکرد که

'ددی چقدر قویه که منو با یه دست نگه داشته'

اما وقتی یوگیوم بیشتر به دیوار فشارش داد حس کرد داره بین دیوار و بدن یوگیوم پرس میشه و تمام این فکرا از ذهنش پاک شد و همه ی ذهنش متمرکز روی لبا و زبون یوگیوم بود که تمام دهنش رو فتح میکرد و این به طرز عجیبی حس خوبی بهش میداد و با گاز ریزی که یوگیوم از زبونش گرفت توی دهن یوگیوم ناله کرد

یوگیوم با شنیدن اون صدا انگار که صدای اواز یه فرشته رو شنیده باشه دیوونه شده بود و میخواست هرکاری بکنه تا اون صدارو بارها و بارها بشنوه

برای همین خودشو بیشتر بهش چسبوند و زبون کوچولو و خوردنی اش رو توی دهنش کشید و شروع به مکیدن و خوردنش کرد

بم بم با اون ناله ایی که از دهنش فرار کرد میخواست از خجالت اب بشه نمیدونست چه مرگش شده تازه همش نگران بود که یهو یکی وارد اتاق بشه و اینجوری ببیندشون

یوگیوم تا لحظه ایی که حس کرد که بم بم داره تنگی نفس میگیره بوسیدش و بعد اروم به اندازه ی یک سانت ازش جدا شد زبونشو روی لبای بم کشید و نیشخندی زد

_اونقدر خوشگل و خواستنی شدی که نمیتونم در برابرت مقاومت کنم

بم بم پیچشی توی شکمش احساس کرد و دستاشو محکم تر دور گردن یوگیوم حلقه کرد

_د-ددی....ممکنه....یکی...بیاد

بم بم درحالی که از بین لبای صورتی و ورم کرده اش تند تند نفس میکشید گفت

_هیچ کس جرات نداره بیاد اینجا و گربه ی ملوس من رو که اینقد خواستنی شده ببینه

یوگیوم گفت و اروم بم بم رو روی زمین گذاشت و موهاش رو بهم ریخت

_این لباسا خوشگل ان ولی فقط باید تو خونه و برای ددی بپوشیشون خوشم نمیاد کسی بد نگات کنه دیگه لازم نیست لباسی رو پرو کنی همشو میبریم لباساتو بپوش و بیا بیرون

یوگیوم گفت و از اتاق پرو بیرون اومد وضع اون پایین کم کم داشت خطرناک میشد و یوگیوم ترجیح میداد زود برگرده

چند دقیقه بعد بم بم با توده ایی از  لباسا که تو بغلش بود بیرون اومد یوگیوم به فروشنده اشاره کرد که لباسا رو از بم بم بگیره و گفت که همشو میبرن

در حالی که فروشنده مشغول اماده کردن لباسا بود بم بم با قدمای اروم و سری که به خاطر خجالت پایین افتاده بود مثل یه پیشی خجالتی با قدمای کوتاه کنار یوگیوم اومد و بازوشو گرفت و یه جورایی خودشو پشت یوگیوم قایم کرد

یوگیوم بهش لبخندی زد و دستشو دور کمرش انداخت

_الان میریم بیبی

یکم بعد کار لباسای بم بم تموم شد و بالاخره از اون مغازه ی بزرگ و لوکس بیرون اومدن

##########################

اگه این پارت رو دوست داشتین رای دادن رو فراموش نکنین^^♡

A Bitch Donde viven las historias. Descúbrelo ahora