صبح بم بم با حرکت چیزی روی لباش چشماش رو باز کرد و ددی اش رو دید که داره میبوسدش
روی لبای یوگیوم لبخندی زد و دستاشو دور گردنش حلقه کرد یوگیوم وقتی فهمید بیبی اش بیدار شده لباشو برداشت و لبخندی زد
بم بم خوابالود خودشو بالا کشید و گونه ی یوگیوم رو بوسید
_صبح بخیر ددی
_صبح بخیر پرنسس خوب خوابیدی؟
_اوهوم
_خوبه
یوگیوم پیشونی اش رو بوسید و ازش جدا شد
_باخودم فکر کردم حالا که اخر هفته اس چرا برای بیبی بوی خوشگلم یه صبحونه ی مفصل درست نکنم تا توی تخت بخوره
یوگیوم در حالی که یه سینی بزرگ رو از روی میز داخل اتاق برمیداشت گفت
سمت بم بم اومد و سینی رو روی تخت گذاشت بم بم با دیدن سینی دستاشو جلوی دهنش گذاشت و بعد با چشمایی که برق میزد سمت یوگیوم برگشت
_وایی ممنون ددی
یوگیوم لباشو جلو داد و موهای بم بم رو بهم ریخت
_خواهش میکنم پیشی یالا سریع شروع به خوردن کن
_نمیشه قبلش یه دوش سریع بگیرم اخه احساس کثیفی میکنم
_اه اره من دوش گرفتم تو هم اگه میخوای زود برو حموم و بیا
_چشم ۵ دقیقه ی دیگه اینجام
بم بم سریع گفت و سمت حموم دوید یوگیوم خندید
_اروم برو نیوفتی
_چشم ددی
بم بم از توی حموم داد زد و شروع به دراوردن لباساش کرد
........
بم بم و یوگیوم هردوتاشون روی کاناپه نشسته و تلوزیون نگاه میکردن دست یوگیوم روی شونه ی بم بم و موهاش رو نوازش میکرد و بم بم از حس خوب کنار یوگیوم بودن لذت میبرد که یهویی با به یاد اوردن چیزی هین بلندی کشید
یوگیوم با تعجب سمتش برگشت
_چی شد؟
_یه چیزی یادم رفتتت
سریع از جاش بلندشد و سمت اتاق دوید یوگیوم فیلم رو متوقف کرد و با تعجب به مسیر رفتنش نگاه کرد
بعد از چند دقیقه بم بم با یه جعبه ی مکعبی توی دستش برگشت لبخند شیرینی زد و سمت یوگیوم اومد و به جای نشستن روی کاناپه روی پاهای یوگیوم نشست
یوگیوم یکی از ابرو هاشو بالا برد میخواست بدونه بیبی اش میخواد چیکار کنه
_دیشب یادم رفت اینو به ددی بدم تولدت مبارک ددی
بم بم جعبه رو سمت یوگیوم گرفت و یوگیوم با گیجی ازش گرفت
_این دیگه چیه؟
YOU ARE READING
A Bitch
Romanceکاپل: یوگبم ژانر: رمنس.درام.اسمات.ددی کینک ######################## _پرنسس؟ _اوهوم تو پرنسس منی خوشت نمیاد _خ-خوشم می-یاد ######################## این فیک دارای صحنه های اسمات زیادی هستش پس اگه به این ژانر علاقه مند نیستید بهتره این فیک رو نخونید ❤❤...