-TAE-به آدرس خونه جونگ کوک رسیدم سرم بردم بالا و یه ساختمون چهار طبقه تقریبا قدیمی بود.
به کاغذ رو نگاه انداختم اما نمیدونستم چطوری داخل بشم درو هل دادم ولی باز نشد یه دفه دستی روی شونم نشست و برگشتم سمت اون پیر مرد :+دزدی چیزی هستی چی میخوای پسر جون؟!
_آجوشی متاسفم ولی دوست من تو این ساختمون زندگی میکنه و من اولین باره اومدم در خونش دقیق نمیدونم کدوم طبقس.
+باکی کارداری؟
_جئون جونگ کوک .
+اوه اون دوست توعه اون خیلی مهربونه همیشه به من کمک میکنه،برو داخل طبقه چهارم زندگی میکنه.
بعد از تموم شدن صحبتای اون پیرمرد لبخند زدم و داخل شدم.
البته که اون پسر خوش اخلاق و مهربون و جذاب و کیوت بود اینو تو این مدت که همکار بودیم فهمیدم،
رسیدم جلوی در و یه نفس عمیق کشیدم و در زدم جوابی نشنیدم دوباره در زدم بعد چند ثانیه جونگ کوک درو باز کرد و با یه تن پوش حوله ای جلوم ظاهر شد خشکم زد و با صدا آب دهنمو قورت دادم :+هیونگ تو اینجا چیکار میکنی مشکلی پیش اومده؟
_میتونم بیام تو ؟
+البته
از کنار در رفت سمت خونه و منم پشت سرش داخل شدم،
چه خونه گرم و دلنشینی داشت تقریبا همه ی خونش سفید و کرم
رنگ بود روی زمینش کلی برگه شطرنجی و خط کش و طرح های نا معلوم بود .+چطوری آدرسو پیدا کردی؟
کوله پشتی رو سمتش گرفتم و گفتم:
_یه نگا به این بنداز
اومد از دستم گرفت و زیپشو باز کرد و با تعجب نگام کرد:
+ این چطور ممکنه
_ کوله هامون شبیه همه با هم جا به جا شده
رفت سمت اتاق اون یکی کوله رو هم آورد و کنار هم گذاشت
+واسه تو یکم روشن تره ولی راس میگی مثل همه؛ حالا بگذریم چطور اینجارو پیدا کردی؟!
_از آقای هان گرفتم.
+که اینطور،صبر کن من برم لباس بپوشم بیام برات قهوه بریزم،وقتی داشتم میومدم یه راننده منو ندید آب چاله رو تمام پاچید روم گلیم کرد.
رفت داخل اتاق و من رو مبل روبه روی همون اتاق نشستم ؛
لای در یکم باز بود و من بدون اینکه بخوام مشغول دید زدن شدم گره حوله رو باز کرد و اون رو روی تخت انداخت دهنم باز شد و دستم رو بردم زیر چونم و بستمش ؛
چه بدن ورزیده و خوبی داشت پوست سفید باسن ثپل و گردالو و خواستنی چاله های کمر عمیق همه ی اینا باعث میشد که پاشه بره و همونجا مثل گرگ تشنه صاحبش بشه یه دونه به سرم ضربه زدم و افکار کثیفمو دور کردم نگاهمو دادم سمت وسایلای روی زمین.
بعد چند ثانیه از اتاق اومد بیرون و یه تیپ ساده اسپرت زده بود .
این وسایلای روی زمین کنجکاوم کرده بود و ازش پرسیم:
YOU ARE READING
Me And You || VKook🎢
Romance[جونگ کوک و تهیونگ توی بزرگ ترین شهر بازی سئول کار میکنند.] _جونگ کوک فروشنده در فروشگاه شهربازی. _تهیونگ بلیط فروش شهربازی. - جونگ کوک برای کار به پایتخت کشورشان می آید و در خونه ای که یادگاری پدرش است زندگی میکند . مرور زمان باعث میشود دیگه همکار...