(۶ ماه بعد ۵ ام آپریل)
+یاا کیم تهیونگ زود بلند شو حاظر شو وقت نداریم.
تهیونگ تو جاش تکون خورد و روش رو برگردوند و سرش رو کرد تو بالشت.
با صدایی که به زور به گوش میرسید شروع کرد به حرف زدن.
+جئون جونگ کوک فقط پنج دقیقه.
بعد سعی کرد دوباره به خواب ناز فرو بره.
جونگ کوک دید اینطوری نمیشه.
پرید روی تخت و تهیونگ رو بلند کرد و انداخت رو شونش و به سمت حموم حرکت کرد.
همون بین یه دونه در باسنی محکم هم مهمونش کرد که جیغ تهیونگ رو برد هوا.
تهیونگ با خودش فکر کرد که توی زندگی بعدیش یه خرگوش آروم رو بعنوان دوس پسرش قبول کنه نه یه هیولای خرگوشی.
+دفه ی بعد که بفاکت دادم نزاشتم به کام برسی دیگه یادت میره بزنی در باسن ددیت.
جونگ کوک سعی کرد این تهدیدی که کل بدنش رو لرزوند رو بفرست گوشه ی ذهنش.
در حموم رو باز کرد و داخل رفت تهیونگ رو گذاشت تو وان.
_آه ته واقعا سنگینی کمرم شکست هوووف.
شیر آب رو روی درجه متوسط تنظیم کرد و لباساش رو دراورد و وارد وان شد.
جلو رفت و روبه روی تهیونگی که سعی میکرد دوباره چرت بزنه قرار گرفت.
_صبح بخیر بیبی
جلو رفت و لبو لوچه آویزون تهیونگ رو بوسید.
جونگ کوک میدونست چطوری خوابش رو بپرونه.
و بله همیطوره،جواب داد.
تهیونگ چشماش رو تا آخر باز کرد.
+هی خرگوشه باز اون کلمه رو تکرار کردی؟ بگیرم مثل یه هویج تازه تا ته بخورمت؟
و سریع جاش رو با جونگ کوک عوض کرد .
+شیش ماهه دوس پسرمی و این چهارمین باره این کلمه رو استفاده میکنی.
جونگ کوک لباش رو آویزون کرد.
_ببخشید خب:(
هرکاری کردم بیدار نمی شدی،من با سختی چهار روز از شرکت مرخصی گرفتم حتی ده درصد از سود آخرین طراحیم رو کم کردن تا مرخصی بگیرم از اون گذشته ماشین شوگا هیونگم با بدبختی ازش قرض گرفتم خودت میدونی که ده روز دیگه افتتاحیه کافس ماشینشم لازم داره ولی من زیاد اسرار کردم که واسه سوپرایزم لازم دارم.
اینو گفت و کم کم خودش رو هل داد و زیر آب رفت.
تهیونگ سریع از آب کشیدش بیرون و لبش رو محکم بوسید.
+ببخشید بیب... دیشب که دیدی دیر اومدم سفارشای میز و صندلیا دیشب رسید منم نمیخواستم بد قول باشم و از همون اول برای جیمین و شوگا همکار بدی باشم بخاطر همین یکم خسته بودم .. بیا زود حموم کنیم.. هومم؟ من که مُردم ببینم این سوپرایز تو چیه.
DU LIEST GERADE
Me And You || VKook🎢
Romantik[جونگ کوک و تهیونگ توی بزرگ ترین شهر بازی سئول کار میکنند.] _جونگ کوک فروشنده در فروشگاه شهربازی. _تهیونگ بلیط فروش شهربازی. - جونگ کوک برای کار به پایتخت کشورشان می آید و در خونه ای که یادگاری پدرش است زندگی میکند . مرور زمان باعث میشود دیگه همکار...
