-TAE -
صدای آزار دهنده زنگ خور گوشیم رو میشنیدم همینطور که یه دست و یه پام از تخت آویزون بود غلت خوردم و سمت گوشیم رفتم و اونو خاموش کردم .
برگشتم سر جام و خواستم دوباره بخوابم که یاد پیاده روی امروز با جونگ کوک افتادم یه هیجان ناگهانی سراغم اومد و سمت گوشیم پرواز کردم یه نگاه به ساعت انداختم که ۷:۱۸ دقیقه رو نشون میداد.
همون لحظه یه پیام دریافت کردم .
پوشه پیامک هامو باز کردم و وقتی اسمس از طرف جونگ کوک بود قلبم با سرعت شروع به تپیدن کرد."صبح بخیر ته ته هیونگ ساعت هشت کنار دریاچه میبینمت"
با اینکه دلیل اینهمه هیجان و تپش قلب رو نمیفهمیدم دستامو مشت کردم و بلند گفتم یسسسس.
سمت سرویس رفتمو دست و صورتمو شستم بعد از بیرون اومدن رفتم سمت آشپز خونه و غذایی که دیشب مادرم برام گذاشته بود رو داخل ماکروفر گذاشتم که گرم شه.
-KOOKIE-
امروز صبح از بقیه روزا سرحال تر بودم .
رفتم سرویس مسواک زدم و اومدم بیرون.
اول تصمیم گرفتم که بریم تفریگاه شرقی سئول یکم ورزش کنیم ولی چون نظر هیونگم هم برام مهم بود با خودم گفتم که اولین دفعه رو بریم دور دریاچه اگه هیونگ بازم خواست باهم بریم بیرون دفعه های بعد جاهای دیگه رو امتحان میکنیم.
گوشیمو برداشتم و برای ته ته هیونگ تایپ کردم که ساعت هشت کنار دریاچه میبینمت.
رو میز ناهار خوری دو نفره نشسته بودم و سوپ قارچ و هویجی که درست کرده بودم میخوردم.
یه نگاه به ساعت انداختم که ۷:۳۴ رو نشون میداد از جام بلند شدم و ظرفا رو گذاشتم تو سینک و رفتم سمت اتاق که حاظر شم.
در کمدم رو باز کردم و داشتم فکر میکردم که امروز چه تیپی بزنم چون آخرای بهار بود هوا گرم بود تصمیم گرفتم که یه تیپ راحت و خنک بزنم.
یه کت مخمل آبی نازک با پیرهن سفید ورزشی با شلوار لی که قبل از اومدن به سئول خریده بودم بیرون آوردم و روی تخت انداختم و بنظرم هم برای بیرون رفتن تو این آب و هوا مناسب بود.
کیف پول و گوشیم رو برداشتم و از ساختمون بیرون زدم و سمت دریاچه راه افتادم.
_راوی_
جونگ کوک وارد مُحوطه دریاچه پارک شد قدم هاشو سریع برداشت که زود تر برسه چون درب ورودی رو بسته بودن مجبور بود میانبر بزنه تا زود تر برسه .
از دور هیکل تهیونگ رو تشخیص داد که مثل خودش یه تیپ ساده زده بود و آرنجش رو روی میله ها تکیه داده بود و به جلوش نگاه میکرد.
ESTÁS LEYENDO
Me And You || VKook🎢
Romance[جونگ کوک و تهیونگ توی بزرگ ترین شهر بازی سئول کار میکنند.] _جونگ کوک فروشنده در فروشگاه شهربازی. _تهیونگ بلیط فروش شهربازی. - جونگ کوک برای کار به پایتخت کشورشان می آید و در خونه ای که یادگاری پدرش است زندگی میکند . مرور زمان باعث میشود دیگه همکار...