Me And You [PART 12]

1.2K 175 2
                                    

-راوی-

هوا روبه تاریکی بود.

تهیونگ که از صبح بیکار بود از محل کارش خارج شد و درو قفل کرد و سمت فروشگاه رفت.

معمولا هر سال این اتفاق می افتاد.

بعد از باز شدن شهربازی خیلیا هنوز اطلاع نداشتن و کارکنای اونجا یه مدت کوتاهی بیکار میموندن.

تهیونگ رفت داخل.

وقتی که از خالی بودن اونجا مطمئن شد شروع کرد به داد و بیداد کردن.

تهیونگ:آههه،لعنت بهشون مارو آوردن اینجا که پشه هارو بشمریم.

جیمین که جلوی یخچال نشسته بود و موادی که تاریخشون گذشته بود رو از بقیه جدا میکرد اونم داد زد:

جیمین:ما که از صبح به جز دو سه تا پیرزن که اومده بودن شیر بخرن کسی نیومد.

جونگ کوک و یونگی هر کدوم که یه گوشه خواب بودن اونا هم بلند شدن غرغر کردن.

یونگی: لنت بذارید بخوابیم.

جونگ کوک:چه خبره جنگه.

تهیونگ: پاشید پاشد بریم بیرون یکم بقیه رو از بیکادی دربیاریم.

جونگ کوک: چطوری هیونگ؟

تهیونگ: تفریح اون شبمون نصفه موند الانم بیاید بریم بقیشو امتحان کنیم.

جونگ کوک از جاش بلند شد و موافقت کرد .

یونگی که میدونست دوست پسرش مخالفت میکنه سمتش رفت و لبشو کوتاه بوسید.

دستش رو گرفت و دنبال خودش کشید.

یونگی در گوش جیمین گفت:

یونگی: نگران نباش عشقم چیزی نمیشه من پیشتم تازه هم خیلی خوش میگذره.

جیمین به یونگی نگاه کرد و یک لبخند زد که اونو مطمئن کنه مشکلی نداره.

اون چهار نفر از فروشگاه خارج شدن و سمت محوطه وسیله ها رفتن.

تهیونگ جلوتر از بقیه راه میرفت.

سرجاش ایستاد  و برگشت روبه بقیه.

تهیونگ: هی بچه ها چی سوار شیم؟

همه درحال فکر کردن بودن و به اطراف نگاه میکردن.

یونگی:بریم ترن .

جونگ کوک حس میکرد رابطه ی خوبی با ترن نداره ولی نمیخواست خودشو ضعیف نشون بده.

جونگکوک: شت... بریم.

جیمین هم که کلا سکوت کرده بود و دست یونگی رو گرفته بود و هر جا میرفت دنبالش بود.

تهیونگ و جونگ کوک باهم جلو رفتن سویان رو دیدن که خوابه.

تهیونگ به پای سویان ضربه زد که بیدار شه.

تهیونگ: هی بچ پاشو میخوایم ترن سوار شیم.

Me And You || VKook🎢Where stories live. Discover now