به طور خلاصه، مارشال گو که در مهارت ‹گفتن چیزهایی که نباید گفته بشن› سرآمد بود، یک بار دیگه با موفقیت انجامش داد.
_________________________________________
اسمان هنوز روشن نشده بود ولی برادر بزرگ تمرین شمشیر زنی رو شروع کرده بود. گه بان شیائو اماده بود تا با لبهای شکری ستایشش کنه. (چاپلوسی) ولی به طرز غیرمنتظرهای قبل از اینکه فرصتی داشته باشه این اتفاق افتاد؛ کنار در ایستاده بود و از ترس نزدیک بود سکته کنه، حتی نمیتونست نفس بکشه.
به نظر میرسید چانگ گنگ این چند وقته خوب نخوابیده. صورتش رنگ پریده بود و چشمهاش جمع شده بودن. بعد از نگاه عمیقی به گویون، نوک شمشیر رو پایین اورد و سعی کرد خودش رو کنترل کنه: "من واقعا با اشتباهم مارکوس رو ناراحت کردم."
گویون چونهاش رو مالید و سعی کرد نخنده.
دستش رو بالا برد و طبق عادت میخواست روی شانه ی چانگ گنگ بزاره، اما پسر بر خلاف انتظار خودش رو عقب کشید.
چانگ گنگ با خونسردی گفت: "بفرما داخل، مارکوس."
گویون با خجالت دستش رو روی لبهایش گذاشت و با یک سرفهی الکی گفت: "چانگ گنگ، وایسا."
با شنیدن اسمش از زبان گویون ناخودآگاه قدمهای چانگ گنگ متوقف شد، فقط گویون رو دید که چرخیده و دستش رو تکون میده. چند نفری که جعبه رو حمل میکردن بلافاصله حرکت کردن و اون رو داخل حیاط گذاشتن، یک قدم عقب رفتن و توی یک ردیف با یک پا زانو زدن.
"مارشال."
گویون با دست به سربازها اشاره کرد که بلند بشن، و بعد شخصا جلو رفت تا قفل جعبه رو باز کنه. در حالی که دستش رو روی قفل پیچیده میگذاشت و جوری رفتار میکرد که انگار قراره یه بچهی کوچیک رو خرذوق کنه، برگشت و با لبخند مرموزی به چانگ گنگ گفت: "بیا یه چیز خوب دارم که بهت نشون بدم."
در جعبه با صدای غژ غژ باز شد. گه بان شیائو خودش رو از سر راه چانگ گنگ کنار کشید، اما با دیدن سکوتش فهمید نمیتونه فضولیش رو کنترل کنه و داخل جعبه سرک کشید. بلافاصله از تعجب فریاد زد.
داخل جعبه یک زره سنگین نقره ای قرار داشت. هیچ ناهماهنگیای در کل بدنه وجود نداشت و خطوط و منحنیها تقریبا خیره کننده و بسیار زیبا بودن. در مقایسه با این، زرههای سنگین بربرها چیزی بیشتر یه کپه اهن پاره به نظر نمیرسید.
گویون با افتخار گفت: "این پوشش خیلی وقت پیش توسط یه استاد از موسسهی لینگ شو ساخته شده. بازده قدرت زیلیوجینش دو برابر بقیه زرههای سنگینه. همهی مفاصلش لایهی تقویت کننده داره و عین اون اشغالایی که بربرها درست کرده بودن با یه دونه تیکه شیو ژونگ سی زهوار در رفته از هم نمیپاشه. این یه شاهکاره، خیلی بهتر از اونیه که وقتی من جوون بودم استفاده میکردم، ولی هنوز اسم نداره... الان دیگه سنت اون قدری هست که اسم مشخص داشته باشی، میتونی اسم بچگیتو رو این بزاری."
BẠN ĐANG ĐỌC
Sha Po Lang / Persian Translation
Hành động✾ 𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥 : ↬Sha po lang ⭐️ ✾ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 (𝐒) : ↬Priest🌷 ✾ 𝐄𝐧𝐠𝐥𝐢𝐬𝐡 𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐨𝐫 : ↬Northwest flower🌸 ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✾ خلاصه : در دوران سلسه ی لیانگ بزرگ زندگی مردم با وجود ابزار آلات ماشینی که از سوختی به نام ز...