شن یی نگاهی گذرا به برگ های نعنایی انداخت که توسط بزی با نام خانوادگی گو لخت شده بودن، و بعد دنبالش راه افتاد.______________________________________
بربرها با تمام توان همهی زرههای سنگین رو جمع کرده بودن تا حملهی غافلگیرانهای به یانهوی داشته باشن؛ میشد گفت همه شون جونشون رو کف دستشون گرفته بودن. زرههای سنگینی که لیانگ کبیر هم به زور میتونست ازشون داشته باشه، میتونین حدس بزنین چه افتخاری برای هجده قبیله بود؟
شاید اون همه عرق ریختن کافی نبود و باید پختهتر میشدن.¹
[۱.اینجا یه اصطلاح چینی به کار برده که میشه "بیرون کشیدن چربی و تراشیده شدن تا مغز استخون" ولی برای فهم بهتر عوضش کردم ]
طبیعتا چون نژاد اونها توی لونهی مشترک با گرگها بزرگ میشدن، در هنرهای رزمی تبحر خاصی داشتن. و با توجه به برنامه ریزی طولانی مدت و نیروی زره سنگین، تقریبا شکست ناپذیر شده بودن.
اما متاسفانه، حریف اونها اردوگاه اهنی سیاه بود.
عقاب سیاه فرماندهی بادبادک غول پیکر رو به دست گرفت، و زرههای سیاه شاهزاده بربر رو زنده دستگیر کردن. تحت نظارت گویون، قبل از پایین اومدن خورشید تمام نیروهای باقی مانده داخل شهر قتل عام شدن و جنگ به پایان رسید.
البته هنوز کار اونها تموم نشده بود، بعد از تموم شدن کار گو یون با متجاوزها، تعدادی از نیروهای خودی رو تحویل داد. از اونجا که اسم اردوگاه اهنی سیاه توی قلبها ترس ایجاد میکرد، همهی پرسنل نظامی شهر یانهوی و دروازه چانگ یانگ از کوچک تا بزرگ رو دستگیر کرد: در مجموع بیش از شصت نفر از نیروهای مرز شمالی.
هیچ صحبتی دربارهی درست یا غلط این کار نشد و بلافاصله همه در زندان منتظر محاکمه شدن، مردم مرز شمالی همه وحشت کرده بودن.
چانگ گنگ و گه بان شیائو به طور موقت توی منزل شخصی شهردار جدید یانهوی، آقای گوو مستقر شدن. استاد گوو به محض دیدن گویون از ترس دستگیر شدن لرزید.
فقط بعد از شنیدن دستور مراقبت از شاهزاده کوچک متوجه شد قسر در رفته. دو ردیف خدمتکار فرستاد که جلوی در صف بکشن و منتظر هر دستوری از طرف چانگ گنگ بمونن.
به لطف چانگ گنگ، گه بان شیائو داشت از پذیرایی خیلی مجللشون لذت میبرد.
وقتی کوفته قلقلی کوچولو بعد از اون همه هرج و مرج اروم شد، با به یاد آوردن اینکه حالا خونه و خونوادهاش از بین رفتن اشک ریخت. بین گریه کردن ناگهان یادش افتاد که چانگ گنگ هم توی وضعیت یکسانی قرار داره. کاملا تنها بود، درسته که ییفوش رو داشت اما عمو شیلیو هیچ جا بند نمی شد و حتی یکبار هم برای دیدن چانگ گنگ نیومد. نمیتونست باهاش احساس همدردی کنه و از گریه کردن جلوی چانگ گنگ خجالت کشید.
ESTÁS LEYENDO
Sha Po Lang / Persian Translation
Acción✾ 𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥 : ↬Sha po lang ⭐️ ✾ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 (𝐒) : ↬Priest🌷 ✾ 𝐄𝐧𝐠𝐥𝐢𝐬𝐡 𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐨𝐫 : ↬Northwest flower🌸 ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✾ خلاصه : در دوران سلسه ی لیانگ بزرگ زندگی مردم با وجود ابزار آلات ماشینی که از سوختی به نام ز...