میخواست که هرچه زودترقوی بشه، تا بهسرعت روزی برسه که بتونه یه گفتوگوی معمولی بااستخوان نجس داشته باشه... تا بهقدرکافی قوی باشه که از یه نفر محافظت کنه.
با اینکه به نگهبانهای کوآن لانتو دستور داده شده بود تا راه رو باز کنن، اما اونا حتی اسلحههاشون رو هم کنار نذاشتن، فو ژیچِنگ رو در یه مسیر باریک و تنگ و مملو از شمشیر و تیغه قرار دادن. فوی راهزن هم تسلیم نشد، دویست سرباز نخبه رو به بالای کوه برد، همه کاملاً مسلح بودن، در دو صف ایستاده بودن، هر یک طرف سلاحهاشون رو با خودشون حمل میکردن.
هر دو طرف شمشیرهاشون رو به سمت دیگری نشونه رفتن. با شنیدن صدای فلز، فو ژیچنگ افراد خودش رو هدایت کرد، دندانهایش رو به هم میسایید و به جلو حرکت میکرد.به نظر نمیرسید برای عذرخواهی کردن اومده باشه، بلکه به جاش اومده تا از گو یون بازجویی کنه.
پادگان جنوبی شینگ زیلین رو رو محاصره کرده بود، شبیه به ببری بود که طعمهش رو دنبال میکرد، سربازان اونا کوه رو تحت فشار قرار میدادن.
کوآی لانتو انتظار نداشت که انقدر شجاع باشه، حتی به خودش زحمت تظاهر کردن هم نداده، و حتی به مارکوس حافظ صلح هم احترام نذاشت. دست خودش نبود اما چهرهش از شدت اضطراب درهم رفت.
فو ژیچنگ مثل یک باد طوفانی از کوه بالا رفت، و وقتی رسید، یک هالهی کشندهی قوی به صورت بقیه برخورد کرد.
سگ راه رو مسدود کرد، سون جیائو، اولین کسی بود که ترس به سراغش رفت. وقتی اون با عجله به عقب برگشت، تصادفاً پایش رو روی راهزنی که به زمین بسته شده بود گذاشت. راهزن با صدای بلند زار زد، که باعث شد پاهای افسر سون نرم بشه و تعادلش رو از دست بده.
فو ژیچنگ هنوز دهنش رو باز نکرده بود، که یک مرد از اون طرف شکست خورد.چانگ گنگ با علاقهی زیادی از زیرشیروانی به پایین نگاه کرد، به شن یی که مات و مبهوت در کنارش بود گفت: «من همین الان یه چیزی رو به یاد آوردم.»
شن یی با دقت بهش گوش داد.
چانگ گنگ: «خواهر کوچیکتر استاد سون به عنوان صیغه با عمو وانگ سلطنتی ازدواج کرده بود... عالیجناب واقعا... چرا اون اجازه داده برادر زن برادرش وارد وزارت جنگ بشه؟ کل روز با گروهی از ژنرالهای ناراضی سروکله میزنه، احساس خستگی نمیکنه؟»
«...»، شن یی با احتیاط پرسید: «اعلیحضرت، شما همین الان گفتین که مارشال از ته قلبش نمیخواد از فو ژیچنگ محافظت کنه، لطفا یکم بیشتر در موردش توضیح بدین.»
چانگ گنگ: «در غیر این صورت، چرا ما باید میاومدیم داخل این لونه؟ اگه اون واقعاً میخواست از فو ژيچنگ محافظت کنه، اول میرفت به پادگان نواحی مرزی جنوبی تا ازش بازجویی کنه.»
ESTÁS LEYENDO
Sha Po Lang / Persian Translation
Acción✾ 𝐍𝐚𝐦𝐞 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥 : ↬Sha po lang ⭐️ ✾ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 (𝐒) : ↬Priest🌷 ✾ 𝐄𝐧𝐠𝐥𝐢𝐬𝐡 𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐨𝐫 : ↬Northwest flower🌸 ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ ✾ خلاصه : در دوران سلسه ی لیانگ بزرگ زندگی مردم با وجود ابزار آلات ماشینی که از سوختی به نام ز...