_ میتونم شکمتون و ببینم؟
حرفی که طبیب بعد از چک کردن نبضش زد باعث شد نگاه سهون و لوهان به سرعت به سمت هم برگرده...
لوهان با ترس سعی کرد نیم خیز بشه اما بدنش برای انجام این کار زیادی سست بود و نمیتونست بفهمه مشکل کجاس!
گوشه ی گردنشو خاروند و ناله ی حرصی برای این میزان از خارش بدنش کرد..
با لب هایی که میلرزید به سهون خیره شده بود و تایید سهون به پزشک دربار باعث مشت شدن دست هاش شد...
طبیب دستش و به شکم لوهان رسوند و هانبوک حریری که معمولا زیر لباس ها میپوشید و کنار زد.
شکم کمی برامده ی همسر امپراطور جلوی چشمش اومد و باعث گرد شدن چشم هاش شد...
البته شکمی که در این برامده بودن پر شده بود از لک های قرمز...
سنگینی نگاه امپراطور و همسرش و احساس میکرد و بیشتر از همه از نگاه ترسناک امپراطور میترسید..
دستش و به شکم همسر امپراطور نزدیک کرد و وقتی تونست لمسش کنه از نرم بودن پوستش به شدت تعجب کرد...
چه طور امکان داشت پوست یه پسر این قدر صاف و لطیف باشه؟
از خودش پرسید و زیر نگاه خیره و عصبی امپراطور معاینه اش کرد و عقب کشید..._ چیشده؟؟؟
_ ع..عالیجناب...
مردد گفت و به امپراطور خیره شد که با حساسیت شکم لوهان و میپوشوند...
لبش و با زبونش خیس کرد و گفت_ م..من.. خب فکر میکنم همسر شما یک مرد حامل هستن..!
نبض روی مچ همسر امپراطور و شکم برامده اش این حرف و ثابت میکردن و چیزی برای تکذیب وجود نداشت!
_ مرد حامل؟
سهون با تعجب حرف زد و توی دایره لغاتش به دنبال پیدا کردن معنی کلمه ی حامل گشت...
چشمای لوهان بعد از حرف پزشک دربار خالی از حس شدن...
با اینکه درک درستی از این کلمه نداشت اما میتونست بفهمه چه بلایی سرش اومده..._ بله سرورم...
طبیب اروم گفت و سهون با لحن گیجی گفت...
_ ی..یعنی چی؟؟
_ ع..عالیجناب...
طبیب با دیدن چهره ی گیج امپراطور اروم گفت و سهون با ابروهای بالا رفته بهش خیره شد...
_ این حرفی که میزنی یعنی چی؟
اروم پرسید و پزشک دربار بعد از کشیدن یه نفس عمیق گفت...
_ یعنی همسر شما توانایی باردار شدن دارن...
و ایشون همین حالا هم باردار هستن..!چشمای سهون گرد شد و نگاهش خیلی سریع سمت شکم لوهان برگشت...
_ ن..نه...
لوهان با صدای پر شده از بهت گفت و بعد از یکم تلاش تونست حالت نیمه نشسته ایی به خودش بگیره...
_ چه طور امکان داره؟؟
سهون اروم لب زد و گفت...
هنوز هم نمیشد فهمید اون چه حسی نسبت به این اتفاق داره..
نه خوشحال و نه ناراحت!
YOU ARE READING
Me Before You
Romance🍀 فیک : منِ پیش از تو 🍀 کاپل : هونهان 🍀 ژانر : رمنس ، امپرگ ، اسمات ، فلاف ، تاریخی ، +18 🔆 خلاصه : داستان در سرزمین چوسان اتفاق می افته. سرزمین بعد از مرگ امپراطور به دست ولیعهد سهون می افته و اون برای گرایش خودش و قدرتمند شدن کشورش قانون جدیدی...