⚜️6⚜️

82 18 12
                                    

⚜️⚜️⚜️⚜️

⚜️⚜️⚜️

⚜️⚜️

⚜️

لیام بین سربازها راه میرفت،اون امشب به تنهایی نیاز داشت.شاید اگه توی اون زمان و مکان کسیو ببینید که دنبال یه جای دنج میگرده قطعا مسخرش میکنید اما کلنل پین اونجا رو پیدا کرده بود.پشت سنگر سربازها،نزدیک چادر نگه داری اسلحه های سنگین و البته پشت نزدیک ترین خط به دشمن یک گودال نه چندان عمیق متصل به خاکریز اعتماد لیام و بیشتر از هرجای دیگه ای به خودش جلب کرده بود.

روی زمین نشست و به توده خاک پشتش تکیه داد،دستاشو زیر سرش گذاشت و به آسمون نگاه کرد.اینجا بیشتر از هر نقطه ی دیگه ای ته مونده نور ماه رو که به این تیکه فراموش شده میرسید جذب میکرد.دفترچه مورد علاقشو بیرون آورد و شروع کرد:انگار هیچ وقت قرار نیست دست برداری،هرچند تقصیر تونیست!اما اگه روزی بپذیرم که همه چیز تقصیر من بوده باید قبول کنم که باختم،من باید مبارزه کنم با تو با کابوس هام،تا حداقل توی لحظه آخر شرمنده خودم نباشم.با اومدنت با تجدید دیدار این داستان مسموم و دوباره به صفحه اول برمیگردونی!تو از همه بیشتر خودتو آزار میدی من اینجا با تموم وجود انتظارتو میکشم و تو داری سعی میکنی آدم مرده  رو از مرگ بترسونی.

لی:اون گوشه وایسادی و به من زل زدی که چی رافائل؟

راف:دارم سعی میکنم کشف کنم!

لیام با کلافگی سر تکون داد جوری که رفیقش بفهمه متوجه منظورش نشده!

راف:کشف کنم که چه چیزی توی مغزنداشته تو میگذره که بهت فرمان داده الان اینجا باشی،بیخیال مرد شبیه دختر دبیرستانی هایی شدی که ناخواسته از دوست  پسرشون حامله شدن و حالا طرف بهشون خیانت کرده.

لیام و خندید و گفت:تو نمونه بارز یه آدم بیشعوری پسر

راف  کنار لیام نشست،اونم متوجه درخشش متفاوت ماه از این نقطه شده بود.

راف:میدونی چند وقته به آسمون نگاه نکردم؟توی اون شهر لعنتی سرتو که بالا بیاری فقط ساختمون های نیم سوخته میبینی که ازشون دود بلند میشه.

لی:میتونم بهت اطمینان بدم که با دیدن آسمون اینجا حس بدتری و تجربه کنی

راف:من همیشه شیفته این میزان از امیدی بودم که بهم میدی،اینجوری هم نمیگفتی من میدونستم که صبح قرار نیست کنار مسیح تو عدن بیدار شم مرتیکه.

لی:یه تصمیمی گرفتم!

رافائل از تغییر ناگهانی لیام جا خورد،هرچی که تو ذهنش میگذشت قطعا سرمنشا یه آشوب برای خودش بود.

راف:ظاهرا باید نگران باشم

لی:میخوام استعفا بدم

ر:از؟

⚜️Schießpulver⚜️Donde viven las historias. Descúbrelo ahora