تهیونگ :
لمست کردم و تو ازش لذت بردی،
تا کجا میخوای خودتو حقیر کنی؟جونگکوک :
هیونگ من...تا قبل این
همچین تجربهای نداشتم
و ترسیدم...فقط ترسیدم
لذت بردن و همچین چیزی نیستتهیونگ :
برا من مظلوم بازی درنیار
نکنه بعدش خودارضایی کردی*دیده شد*
اوه سین میزنی چیزی نمیگی
*فرستاده نشد*
برو گمشو
*فرستاده نشد*
جونگ کوک دوباره دلش شکسته بود،
دروغ گفته بود، اون لحظه خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود.
انگشتای بلند و زیباش...
اما نمیتونست حرفای اونو بخاطر کاری که نکرده بود قبول کنه...
چشماش دوباره پر شده بود اگه زیبا بود ، تهیونگ با نفرت بهش نگاه نمیکرد.
با ناراحتی به صفحه گوشیش نگاه کرد ،
نمیخواست باهاش حرف بزنه...
___________
سلام عزیزان میدونم یکم دیر اپ کردم :<
ولی خب از این پارت لذت ببرین?! اه با اینکه کوتاهه ولی پارت بعدی رو سعی میکنم زودتر آپ کنم *-* 💜💜
YOU ARE READING
handicapé || taekook
Romance~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopeford...