اول از همه سلام به ریدرای عزیزم🖐🏻
بخاطر این مدت که نتونستم آپ کنم عذر میخوام و هم اینکه مشعول امتحاناتم بودم *^*
و هم اینکه این فیک اخراشه و من برای جبران قطعا این چندتا پارت رو خیلی زود آپ میکنم
امیدوارم هنوز این فیک رو از یاد نبرده باشین 👈👉
این مترجم خیلی دوستتون دارههه💜
لذت ببرین🥂
ووت هم نشه فراموش🍫
____________________________________♡جونگکوک بخاطر قرارش با تهیونگ خیلی هیجان زده بود.
اما نگرانی هایی داشت...میخواست باهاش چیکار کنه؟ نکنه فریبش بزنه و با دوستاش بیاد؟ نکنه...
افکارات عجیب غریب ذهنشو بهم ریخته بود
اما باز هم دوست داشت در نظر تهیونگ زیبا باشه پس سعی کرد اون فکرارو از سرش بیرون کنه و اماده بشهکی اینقدر عاشق شده بود؟ کی تهیونگ اینقدر براش مهم شده بود؟
اگه حتی خاطرات بد رو نمیتونست فراموش کنه اما میتونست به لحظات خوبشون فکر کنه
وقتی تهیونگ عشقم صداش زده بود ، دستاشو در دست گرفته بود ، بغلش کرده بود ، کمرشو بین دستاش گرفته بود ، اونو بوسیده بود...جونگکوک همه اون لحظات رو دوستشون داشتجونگ کوک تمام افکارش دور تهیونگ میچرخید و قرار بود باهاش ملاقات کنه
تهیونگ هم داشت به جونگکوک فکر میکرد ...چرا اون کارهارو کرده بود؟ چطور به یه پسر معصوم که حتی نمیتونست ازش متنفر بشه و افکارات بدی نداشت اسیب رسونده بود؟ ازش سواستفاده کرده بود بوسیده بودش و بعد بهش خیانت کرده بود
کی میدونست اون بدن کوچیک قلب کوچیکش چطور شکسته بود... امشب ازش عذرخواهی میکرد و ازش میخواست که ببخشتش حتی اگه جونگکوک اون رو نمیبخشید حق داشت تهیونگ خیلی ناراحتش کرده بود
و خب اگه تهیونگ رو میبخشید تهیونگ برای بهتر شدن دستش اونو پیش دکتر میبرد تهیونگ میخواست براش جبران کنه...تهیونگ چیز خاصی نپوشیده بود تنها کاپشن سیاهی به تن کرده بود و شلوار سیاه تنگش رو پوشیده بود
از خونه بیرون اومد و با ماشینش سمت پارک روبروی خونه جونگکوک رانندگی کرد****
جونگکوک یه پالتوی زرد پشمالو پوشیده بود و اگه تو شرایط عجیبی قرار میگرفت میتونست با موهای پالتوش بازی کنه اینو دوست داشت
به سمت در خونه رفت و همینکه درو باز کرد دستی از پشت کشیدش و باعث شد روی زمین بیوفته ... پدرش بود
این اواخر خیلی اسیب دیده بود و این کارهای باباش بیشتر اذیتش میکرد
×کجا؟
+با یه دوستی قرار دارم
پدرش بهش نزدیکتر شد
×و کی بهت گفته میتونی بری؟
+خیلی طول نمیکشه
×اون نمره های افتضاح رو بگیر و بعدش برو خوش بگذرون، دیگه چی؟ اول از اون مغز بی مصرفت استفاده کن نمراتتو درست کن
ŞİMDİ OKUDUĞUN
handicapé || taekook
Romantizm~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopeford...