0.3

10.6K 1.6K 193
                                    

جونگ‌کوک وقتی دوران راهنمایی‌اش رو میگذروند بر اثر تصادف از ناحیه بازو دچار مشکل میشه و البته این مشکل میتونست برطرف بشه جونگ‌کوک فقط به یه فیزیوتراپی نیاز داشت اما پدرش اهمیتی به این موضوع نمیداد و تلاشی برای بهتر شدن جونگ‌کوک نمیکرد
الان دبیرستان میرفت اما بخاطر بازوش خیلی مسخره میشد و واقعا ناراحت میشد. 
اون دوستانی داره که دوسش دارن و همچنین مادرش...
مادرش خیلی میخواست که برای درمان جونگ‌کوک کاری کنه اما نبود پول کافی و البته مخالفت پدرش مانع میشد و این موضوع جونگ‌کوک و مادرش رو خیلی ناراحت میکرد

وقتی داخل دستشویی شدم نتونستم جلوی اشکامو بگیرم
اینکه بقیه منو زشت میبینن و یا جوری رفتار میکنن انگار خودم خیلی میخواستم دستم اینجوری بشه قلبمو میشکونه...
نمیدونم این چندمین پیامی بود که نفرت پیام‌دهنده رو بهم نشون میداد
اما حرفایی که تهیونگ گفت واقعا ناراحتم کرد...نمیخوام قبول کنم که یه معلولم

با انگشتام اشکامو پاک کردم
کف دستامو رو گونه های قرمزم گزاشتم و نفس عمیقی کشیدم
به کسی که از دستشویی بیرون میرفت نگاهی انداختم سرمو پایین انداختم و چند لحظه منتظر موندم.
وقتی ارومتر شدم به اخرین پیامی که برام اومده بود نگاه کردم ، تهیونگ...هنوز ندیده بودمش
با توجه به اسمی که گذاشته فهمیدم کیه...عکسی نداره یا حتی ممکنه با یه حساب فیک بهم پیام میده ، حتی ممکنه اسمش تهیونگ نباشه...

از دستشویی بیرون اومدم و برای اینکه نگاه بقیه رو نبینم سرمو پایین انداختم و سمت کلاس رفتم

داخل کلاس شدم به تک تک دانش آموزا نگاهی کردم
میخواستم ببینمش اما نمیدونستم قیافش چجوریه...
میخواستم با توجه به واکنشاش و حرفاش بشناسمش ولی نتونستم...نفس عمیقی کشیدم و نشستم سرجام

جلو مینشستم اما صندلی های کنارم همیشه خالی بود :)

با فکر به اینکه شاید واقعا زشتم لبامو آویزون کردم و سرمو گذاشتم رو میز

+چطور میتونم تو نگاهت خوب بنظر بیام هیونگ؟


__________
🙃🤗

handicapé || taekook Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon