تهیونگ :
جونگکوکم فیزیوتراپی چطور میگذره؟
ببخشید که پیشت نیستم
خب اونا خانواده منن
بعد چند روز پیشتم قول میدمجونگکوک :
عالیههه
واقعا تاثیر گذاره
میدونیی؟
امروز دستمو زیر آب گرم گرفتم و تونستم حسش کنم
حس قشنگی بوددتهیونگ :
اینو باید باهم جشن بگیریم
برات از دگو هدیه های قشنگی گرفتمجونگکوک :
هیجانزده شدم
اممم راستش تو خودت برام هدیهای
خودت سالم برگرد کافیه🤭تهیونگ :
اونقدر نازی که
اومدنی میچسبم بهت ازت جدا نمیشم
دلم برات تنگ شدهجونگکوک :
منم دلم برات تنگ شده
دل من خیلی بیشتر تنگ شده باشه؟تهیونگ :
اگه بخوایم سر این بحث کنیم که دل کی بیشتر تنگ شده تا صبح باید بیدار بمونیم
میدونی کهجونگکوک :
اما اومدنی من محکم بغلت میکنم
خیلی محکم :(تهیونگ :
باشه باشه قبوله لباتو آویزون نکن
خرگوش کوچولوجونگکوک :
عالیه
دیگه میرم بخوابم
فردا حرف میزنیم باشه؟
اممم چیزه
دوستت دارمتهیونگ :
منم دوستت دارمم بانی
خوب بخوابی عزیزم
شب بخیر__________________
سلام خوشگلیااا
اممم باید بگم پارت بعد پارت آخره :(
هیععع ㅠㅠ
امیدوارم لذت برده باشیننن
دوستتون دارممم💋
YOU ARE READING
handicapé || taekook
Romance~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopeford...