^از دید جونگکوک^
با صدای زنگ در کتابی که تو دستم بود رو بستم و از رو تخت پایین اومدم
تو خونه کسی نبود پس من باید درو باز میکردماز سالن رد شدم و جلوی در ایستادم...نفسی عمیقی کشیدم و درو باز کردم
اما اصلا انتظار نداشتم اونو پشت در ببینم
چرا اومده بود؟ چی میخواست؟همچنان با بهت بهش نگاه میکردم...خنده ای کرد و سرشو ی
به سمت شونهاش خم کردآروم از جلوی در کنار کشیدم تا داخل بشه
با لبخندی سرشو به معنای سلام خم کرد و داخل شد
درو بستم ولی همچنان جلوی در منتظر بودم تا شاید حرفی بزنه+سلام امم ببخشید کاری داری؟
×سلام...خب بهتر نیست بشینی تا حرف بزنیم؟
+نه...فقط بگو برای چی اینجایی؟ تو هم میخوام اذیتم کنی؟ واقعا خسته شدم، دست از سرم بردارین
لبخند از روی لبش پاک شده بود
آروم از روی مبل بلند شد و سمتم اومد و جلوم ایستاد×منو که یادت میاد و میدونم میشناسیم...فقط اومدم ازت بخوام برگردی...شنیدم میخوای انتقالی بگیری
+چ...چرا باید برگردم؟
×اون تهیونگ احمق...تو نباید بزاری ازت استفاده کنه، اون لعنتی... اه ولش کن. با ویدیویی که از بوسه من و تو پخش کرد خیلیا بهم پشت کردن اما اینا مهم نیستن. من الان ازت میخوام برگردی مدرسه و باهاش مبارزه کنی نباید شکستت رو قبول کنی لعنتی
تو خیلی ضعیفی این خیلی رو مخه+چرا باید بخوای من برگردم؟ به تو چه سودی میرسه؟
×اوه حتما که نیاز نیست سود داشته باشه...قبول میکنی؟ میای؟ برمیگردی؟
+اما..اما اذیتم میکنن
×میدونم و بابتش متاسفم ولی من کمکت میکنم میتونی بهم اعتماد کنی فقط برگرد و نزار اون تهیونگ عوضی به بیشعور بودنش افتخار کنه
+کمکم میکنی؟ اما من دیگه نمیتونم به کسی اعتماد کنم...برو اذیتم نکن خواهش میکنم
×من قصد بدی ندارم...کمکت میکنم قول میدم
+اما اخه..
×لطفا
+باشه میام مدرسه و با تهیونگ روبرو میشم
×خوبه خیلیخوبه پس فردا میبینمت؟
+فردا میبینمت نامجون
و دقایقی بعد این نامجون بود که با لبخند احمقانهای خوشحال از راضی کردن پسر دوستداشتنی و مورد علاقهاش از خونه جونگکوک دور میشد
---------------------------------
نمیخواستم به مدرسه برم...دیدن تهیونگ، حرفای چندش بقیه، ضعیف بودنم...منو میترسوند
دیگه به کسی اعتمادی نداشتم
ESTÁS LEYENDO
handicapé || taekook
Romance~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopeford...