۱۱. سرگذشت یک تریسام فراموش شده

113 33 60
                                    

جونگین غرید:

_من برای راحتیش قبول میکنم ی پسرو بکنم اونوقت خانم یادش میره بیاد و حالا با ی پسر هرزه گیر افتادم.

کیونگسو از روی مبل بلند شد. دستشو به کمرش زد و پوزخند بزرگی روی لب‌هاش نشوند. بعد با طلبکاری گفت:

_هی هی گین گین! اولا هرزه اون بچیه که خواسته باهم سکس کنیم اوکی؟ دوما من تا وقتی که این برف تموم نشه جایی نمیرم، افتاد؟!

جونیگن با دهن نیمه باز به کیونگسو نگاه میکرد.گین گین دیگه چه کوفتی بود؟! زیر لب فحشی به یری داد و دستی به پیشونیش کشید. خیلی کلافه شده بود خصوصا حالا که ی غریبه تو خونش بود. اصلا حالا که فکر میکرد برای چی یری رو دوست داشت؟ اون براش هرکاری میکرد و یری ... تقریبا هیچکاری؟! تو ذهنش برنامه چید که به محض درست شدن اوضاع ازش جدا بشه و دیگه پشت سرشم نگاه نکنه. اهمیتی نداشت اگه تو فراموش کردنش سختی بکشه یا به هر دلیلی قلبش بی طاقت بشه، نمیخواست بیشتر از این خودشو آزار بده. کار امروز یری جونشو به لبش رسونده بود.

_ کیونگسو؟ اسمت کیونگسو بود فکر کنم، من بابت این اتفاق متاسفم. میتونی تا ی مدت اینجا بمونی ولی بعدش باید بری اوکی؟ پولتم میدم.

کیونگسو نزدیک تر رفت و دستشو روی سینه ی جونگین گذاشت. وقتی که تصمیم گرفت ی هرزه بشه، که اصلا به خاطر شرایط مالی نبود بلکه فقط به خاطر این بود که دوست داشت، با خودش عهد کرده بود که در برابر همچین توهین هایی طاقت بیاره و زود از کوره در نره ولی اینبار رو نتونست.‌ نمیدونست چرا ولی دوست نداشت اون پسر، خصوصا اون پسر، اینطوری صداش کنه و باهاش مثل ی هرزه رفتار کنه. هرچند ی هرزه بود.

_گین گین قشنگم! من به خاطر کاری که نکردم پول نمیگیرم. پس اگه پول میخوای بدی اول منو بکن بعد! راستی ابجو دارین؟ و ی فیلم خوب؟

همونطور که داشت ادای تمیز کردن پیراهنشو درمیاورد گفت. اگه جونگین هر پنج ثانیه یکبار هرزه بودنشو به رخش میکشید کیونگسو هم هر پنج ثانیه یکبار خجالت زدش میکرد! مثل الان که به خاطر حرفش گونه هاش سرخ شده بودند و رسما داغ کرده بود! البته نه ی داغ کردنِ شهوتناک، ی داغ کردن وحشناک که احتمالا دلیلش اون چشم‌های بزرگ و نگاه های عمیق و نافد کیونگسو بود.

چند دقیقه ای میگذشت که جونگین فیلم The ¹Hustlers رو گذاشته بود.اون اصلا موصوع فیلم رو نمیدونست ولی کیونگسو گذاشتش به حساب اینکه از عمد، یک فیلم راجع به رقاص های بارها که سر مردم کلاه میذاشتن رو انتخاب کرده.انتقام اینهمه تحقیرشو دیر یا زود میگرفت.اصلا درکشم نمیکرد، صداش کرده بود تا سکس کنن و حالا داشتن پاپکورن و ابجو میخوردن. اینجا ی چیزی عجیب بود. حتی عجیب تر از کینک های یری! کیونگسو از بازوهای بزرگ و عضله ای جونگین خوشش اومد.پوست برنزه و شکلاتیش که جون میداد لیس زده بشه! سرشو تکون داد و سعی کرد این افکار شرم‌انگیز و جذابش رو نگه داره برای بعدا، حداقل کنار جونگین که در نظرش پسری معصوم بود باید مراعات میکرد. مراعات چی؟ دقیقا نمیدونست چی ولی مطمئن بود که راجع به داشتن رابطه و اینطور کارای جنسیه!

❄ Snowy People ❄ [complete]Where stories live. Discover now