- کلاسهای آشپزیت چطور پیش میره؟
- دیروز با هانابی یه اسپاگتی درست کردیم که خیلی خوشمزه بود، پس فکرکنم میتونم بگم خوب پیش میره.
- نه! هروقت خودت تنهایی درست کردی میتونی اینو بگی.
اخمهای جیمین توی هم رفت، به پشتی صندلی چوبی سالن انتظار تکیه داد و لبهاش رو جمع کرد:
- ناامید کردن بقیه از تفریحات سالمته، آره؟
- دقیقا.
یونگی گفت و خندهی کوتاهی کرد، دیدن خندهی یونگی باعث شد جیمین هم لبخند بزنه. این مرد زیاد نمیخندید اما وقتی این اتفاق میفتاد چهرهاش مثل بچهها میدرخشید و به آدم انرژی میداد.
- از اونجایی که من نمیتونم غذا درست کنم هانابی خودش غذای هر روزش رو آماده میکنه. دوست دارم یه بارم که شده خودم براش ظرف غذاش رو آماده کنم.
- درست کردن یه ظرف غذا واقعا کار سختی نیست. مطمئنم میتونی. اگر بخوای یه روز که مرخصی داشتم یا کارم زودتر تموم شد میام و کمکت میکنم.
برقی از شادی از چشمهای جیمین رد شد که یونگی کاملا متوجهاش شد.
- ممنون یونگیچان، پس فکر کنم باید شمارهام رو بهت بدم، درسته؟
یونگی نفس عمیقی کشید. تازه از شر "سان" راحت شده بود که جیمین تصمیم به اضافه کردن لقب گوگولی "چان" گرفت.
- یونگی، لطفا فقط یونگی خالی صدام کن.
- اوه، باشه یونگیچان...بیا اینم شمارهام.
یونگی با کف دست محکم به پیشونیش کوبید و نفسش رو کلافه بیرون داد.
- اصلا ولش کن، نظرم عوض شد. نمیخوام کمکت کنم.
دست جیمین روی هوا خشک شد.
- خوددرگیریای چیزی داری؟
- نه فقط دیگه دلم نمیخواد به تو کمک کنم جیمینسان.
"سان" آخرش رو با تاکید گفت و روش رو از جیمین برگردوند. جیمین خندهی ریزی کرد و خیلی آروم برگهای رو که شامل شمارهاش بود داخل جیب کت یونگی انداخت و صاف روی صندلیش نشست.
لبخند لحظهای از لبهای جیمین کنار نمیرفت، زیرچشمی یونگی رو که زیر لب با خودش غرغر میکرد میپایید و به حرکاتش لبخند میزد چون خوب میدونست دلیل اون واکنش یونگی و غرغرهای زیرلبش چیه و فقط بخاطر دیدن همین روی کودکانهی مرد استفاده از لقبها رو کنار نذاشته بود.
- تو واقعا کیوتی یونگی.
- چیزی گفتی؟
- آره، گفتم شمارهام رو گذاشتم توی جیبت...
مشتش رو بالا آورد و درحالی که انگشت شستش کنار گوشش و انگشت کوچیکش نزدیکش دهنش بود دستش رو تکون داد و ادامه داد:
- یادت نره بهم زنگ بزنی.
و بعد از زدن چشمکی به مرد به سمت کلاس دخترش رفت تا مربیش رو ملاقات کنه.
***
- پاپا! زودباش دیگه شروع شد.
- الان میام، الان میام.
جیمین در جواب هانابی گفت و کاپکیکهایی رو که تازه از یخچال خارج کرده بود با سرعت بیشتری توی ظرف چید و بعد از پاشدنِ نقلهای رنگی و شکلاتهای چیبسی روی خامههای دورنگ کاپکیکها همراه با ظرفِ توی دستش به سمت نشیمن رفت و کنار دخترش نشست.
- خب، چالش امروزشون چیه؟
جیمین پرسید و نگاهش رو از هانابی به صفحهی تلویزیون داد.
- جگر مرغ، باید با جگرمرغ غذا درست کنن.
- جگر مرغ؟ این واقعا سخته!
- اوهوم، همینطوره.
- اگه تو بودی چی درست میکردی هانابی؟
دخترک کوتاه فکر کرد و بعد به سمت پدرش برگشت.
- خوراک جگرمرغ با سیبزمینی.
- این که میگی چی هست؟ میدونی پاپا تا حالا حتی جگرمرغ رو از نزدیک ندیده چه برسه به خوردنش.
هانابی با ذوق دستهاش رو به هم کوبید:
- میخوای فردا شب برات درست کنم پاپا؟ البته قبلش باید بریم فروشگاه جگرمرغ، فلفل دلمهای و کره بخریم.
- معلومه که میخوام سرآشپز. بیصبرانه منتظر خوراک جگرمرغتون هستم.
هانابی از خوشحالی سرآشپز خطاب شدن توسط پدرش خندید و کاپکیک بنفش رنگی رو که جیمین به سمتش گرفته بود ازش گرفت.
- مرسی پاپا. تو بهترین پاپای دنیایی.
- من بهترین پاپای دنیام چون بهترین دختر دنیا رو دارم.
هانابی با همون لبخند روی لبهاش به پدرش نزدیک شد و خودش رو توی بغلش جا داد. کمر و سرش رو به قفسهی سینهاش تکیه داد و همونطور که به آرومی کاپکیک مورد علاقهاش رو میخورد مشغول تماشای باقی برنامهی سرآشپز کوچولوها شد.
- میگم پاپا؟
- جانم؟
- بهترین سرآشپز شدن سخته، مگه نه؟
- سخته اما غیرممکن نیست.
- هرچقدر سخت باشه مهم نیست، من بهترین سرآشپز میشم و رستوران مامانی رو دوباره راه میندازم.
غم، خوشحالی، ترس؛ اینها همه احساساتی بودن که در اون لحظات به قلب و ذهن جیمین حجوم آوردن. غم نبودن همسرش، خوشحال از شنیدن احساسات فرزندش و ترس از اینکه هانابی تنها به دلیل ادامه دادنِ راه مادرش آشپزی رو هدف قرار داده باشه، ترس از اینکه شاید آشپزی در حقیقت خوشحالش نمیکنه. سرش رو خم کرد و موهای حالتدارِ دخترش رو که همچنان مشغول خوردن کاپکیکش بود بوسید.
- اگر این چیزیه که خوشحالت میکنه، پاپا همیشه حمایتت میکنه هانابی.
YOU ARE READING
Bento box | ᴊᴍ+ʏɢ
Fanfiction[-کامل شده-] 𝐌𝐢𝐧𝐘𝐨𝐨𝐧 یونگی و جیمین دو تا پدر مجرد بودن که پشت دربهای مهدکودک وقتی منتظر بچههاشون بودن با هم آشنا شدن اما این مکالمات کوتاه توی سالن انتظار به کجا قرار بود برسه؟ *** ▪️Name: Bento box ▪️Couple: YoonMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Roma...