28:♥️

3.9K 668 579
                                    

فقط چند ثانیه طول کشید تا جیمین کمر یونگی رو بین دست‌هاش بگیره و روی کانترِ کنار گاز بشونتش و همه‌ی این‌ها یونگی رو متعجب و لبخندی رو روی گوشه‌ی راست لبش نشوند.

- یعنی انقدر منتظر...

با دیدن چشم‌های جیمین نتونست جمله‌اش رو کامل کنه. با حلقه کردن پاهاش به دور بدن مرد مجبورش کرد به خودش و کانتر نزدیک بشه و فاصله‌شون رو به صفر رسوند، دست‌هاش رو روی شونه‌هاش گذاشت و انگشت‌هاش رو به هم حلقه کرد.

- جیمین؟!

حس کرد که انگار ذهن مرد مقابلش مشغوله اما در عین حال میتونست کشش و خواستن رو هم توی نگاهش ببینه.

- یونگی‌چان پرتقال دوست داری؟

سوال جیمین باعث شد ابروهای یونگی بالا برن. جیمین پوزخندی زد و سرش رو به سر یونگی که بخاطر نشستن روی کانتر کمی بالاتر از خودش بود نزدیک کرد.

- من رایحه هلو رو ترجیح میدم، تو چی نِکوچان؟

سیب گلوی یونگی به وضوح بالا و پایین شد لب‌هاش برای پاسخ به سوالی که تازه فهمیده بود به چه منظور پرسیده شده فاصله گرفتن اما جیمین این فرصت رو به یونگی نداد و به محض فاصله گرفتن لب‌های مرد، لب‌هاشون رو به هم کوبید و زبونش رو وارد دهانش کرد.

لب‌های حجیم جیمین ماهرانه روی لب‌های نازک یونگی میلغزیدن و یونگی گرمای زبون مرد رو به خوبی توی دهانش احساس می‌کرد. گره انگشت‌هاش رو باز کرد و یکی از دست‌هاش رو بین تار‌های مشکی موهای جیمین فرو برد و سعی کرد خودش رو روی کانتر به سمت جیمین بکشه.

هرچه بوسه عمیق‌تر میشد کشش بیشتری رو نسبت مردی که داشت با احساس و نظمی خاص می‌بوسیدش احساس میکرد اما حس ناامید کننده‌ی جدا شدن اون لب‌های هوس‌انگیز از لب‌هاش باعث شد بین پلک‌هاش رو به دنبال علتش فاصله بده اما حس سنگینی چیزی روی قفسه‌ی سینه‌اش مانع هرگونه اعتراضی شد.

به جیمین که سرش رو به سینه‌اش تیکه داده بود خیره شد و دستش رو برای فرو بردن بین موهای مرد بالا آورد.

رفتار جیمین براش متناقض و عجیب بود. همونطور که دستش تار‌های مشکی موهای مرد رو نوازش میکرد، بین لب‌هاش رو برای پرسیدن سوالی فاصله داد:

- جیمین! چیزی ش...

باز هم مجبور به قطع کلام و خوردن حرفش شد. لمس گرم مرد از کنار قوزک پاش تا کشاله‌ی رانش دلیل اصلی سکوت سریع و حبس شدن نفسش توی سینه‌اش بود.

دست جیمین به آرومی مسیر قوزک تا زانوی مرد رو طی کرد، لبه‌ی یوکاتاش رو کنار زد و به کشاله‌ی رانش رسید و به آرومی بین انگشت‌هاش فشردش.

با حس بوسه‌ی داغ جیمین بین سینه‌هاش، روی پوست برهنه‌اش، نفس حبس شده‌اش رو با صدایی که به ناله شبیه بود بیرون داد و به موهای مرد چنگی زد و سرش رو بیشتر به بدن خودش فشرد.

Bento box | ᴊᴍ+ʏɢWhere stories live. Discover now