CHAPTER 13

1.5K 235 283
                                    

سوم شخص

جین به همراه یونگی و جونگ کوک روی چمن ها نشسته بودن و باهم حرف میزدن....

جین:نمیدونی جونگ کوک، خیلی هات بود....
من محوشون شده بودم....

یونگ:هیونگ تمومش کن لطفا....
ا...اون فقط یه بوسه از روی نا...ناچاری بود.....

پ.ن{منم پسرم}

جین:نخیرم، اونجوری که تو دستاتو دور گردنش حلقه کرده بودی و بین بوستون ناله کردی اصلا شبیه یه بوسه از روی ناچاری یا اجبار نبود.....
تو طوری بوسیدیش که انگار واقعا عاشقشی....
تو حتی لبش رو گاز گرفتی و خودت رو بهش فشار دادی...
از نظر تو اینکارا از روی ناچارین؟؟؟

جین با شیطنت گفت و جونگ کوک به گونه های سرخ شده از خجالت یونگی خندید

کوک:با اینکه اون یه عوضیه، ولی اعتراف میکنم خیلی بهم میاین....

یونگ:ا...اما....من و اون....خب....یعنی....

جین با دیدن دستپاچگی یونگی قهقهه زد و پسر کوچیکتر بیشتر سرخ شد....

کوک:به خاطرش خجالت نکش هیونگ....
من واقعا کاپلتون رو دوست دارم....
شما خیلی کنار هم خوب به نظر میرسین....

جین:آره و سکس پارتنر پرفکتی هم میشین....

پ.ن{اوکی، بای}

یونگ:س...سکس....پارتنر؟؟؟

جین:واقعا فکر کردی اون از این مدلای ملاحظه گره؟؟؟

جین به قیافه گیج شده یونگی خندید اما خیلی زود با دیدن نامجون و دخترای دورش لبخندش پاک شد....
نمیدونست چرا وقتی مطمئن بود نامجون هیچ علاقه ای به دخترا نداره بازم درحال حرص خوردن بود....

کوک:هیونگ، به کجا خیره شدی اینطوری؟؟؟

لحن پر از شیطنت جونگ کوک و پوزخند یونگی اصلا براش مهم نبود وقتی تمام تمرکزش روی حرکت دستای اون دخترا بود.....
کنترل کردن خودش با دیدن نوازش شدن کمر و بازوهای نامجون به اندازه کافی سخت بود و دیگه برای یه بوسه رو گونه های مردش تحمل نداشت....

پ.ن{مردت هاه؟؟؟😈😈}

دستاشو مشت کرد و با قدم های بلند به طرفشون رفت...
دست یکی از دخترا رو محکم پس زد و خودش رو تو بغل نامجون انداخت.....

جین:عزیزم....دنبالت میگشتم، کجا بودی؟؟؟

این حسودی ها و لحن پر عشوه اصلا استایل جین نبود ولی برای الان حاضر بود هرکاری کنه تا اون دخترا از مرد جذابش دور بشن و درک این رفتارش اصلا برای نامجون سخت بود....
میدونست جین حسودیش شده وگرنه چه دلیلی داشت که بعد از اونهمه بحث و کل کل اینطوری بغلش کنه و عزیزم صداش بزنه؟؟؟

SCHOOL LOVERSKde žijí příběhy. Začni objevovat