سوم شخص
یونگی با عصبانیت به طرف هتل قدم بر میداشت و این صدای جونگ کوک و جین بود که رو اعصابش میرفت....
جین:وای پسر، محشر بودی
کوک:باورم نمیشه اونجوری حرف زدی هیونگ.....
فوق العاده بودی، جدی میگم....
تو نشوندیش سر جاش....یونگی به سمتشون برگشت و با صدای بلندی گفت
یونگ:نمیخواین بس کنین؟؟؟
من الان به طرز بدی با اون حرف زدم و شما دارین میگین کارم فوق العاده بوده؟؟؟
جداً انقدر کوته فکرین؟؟؟
از تو انتظار نداشتم جین هیونگ، تو باید الگو باشی ولی به جاش اینطوری رفتار میکنی و میگی کارم محشرم بود؟؟؟جین:هی یونگ، چته تو؟؟؟
جیمین کسیه که جونگ کوک رو اذیت میکنه، حتی به توهم توهین کرده....
اون حرفا براش نیاز بود تا جایگاهش رو بدونه.....
کارت زشت نبود چون بالاخره یکی باید بهش می فهموند
که باید دست از این کاراش برداره و تو خیلی خوب اینو بهش فهموندی....یونگی سرش رو تکون داد و آهی کشید
یونگ:متاسفم، نمیدونم چرا اونجوری عصبی شدم و همچین حرفایی زدم....
جین دستش رو گرفت و کوکی کمرش رو نوازش کرد
کوک:اشکال نداره هیونگ، ما ناراحت نشدیم.....
ولی بازم میگم، کارت فوق العاده بود.....
احساس میکنم انتقامم رو ازش گرفتی....
وای خدا قیافه متعجبش خیلی خنده دار بود و از اون خنده دار تر پوزخند من و جین هیونگ بود که بعد از رد شدنت از کنار اون رو لبامون اومد و وای....
ما خیلی تو حس بودیم و به طرز مسخره ای با اون پوزخند بهش نگاه کردیم و از کنارش رد شدیم.....
امیدوارم سوژه نشیم فقط....یونگی خندید اما با یادآوری چیزی لبخندش جاش رو به پوزخند داد و با شیطنت به جین خیره شد
یونگ:که جلوی همه نامجون رو میبوسی.....
اونو به خودت فشار میدی تا بیشتر حسش کنی.....
به دخترای دورش حسودی میکنی.....
اعتراف میکنم هیجان زده شدم.....کوک:منکه کلاً محو بودم....
طوری که جین هیونگ دختره رو پس زد و خودش رو انداخت تو بغل نامجون، وای خدا.....
باورم نمیشه هیونگ بوسیدش ولی خب باید بگم همونقدر که تو و هوسوک بهم میاین، جین هیونگ و نامجون هم بهم میان....
من بازم میخوام بوسه هاشون رو ببینم....پ.ن{کیبوردم هی نامجون رو به بادمجون چنج میکنه}
پ.ن{کوک رو هم می نویسه کپک🤦🏻}

VOUS LISEZ
SCHOOL LOVERS
Roman d'amour{COMPLETED} عشق و عاشقی های تینیجری؟؟ من بهشون میگم عشقای حقیقی.... تو بگو کلیشه.... ولی واقعا درستش چیه؟؟ . . . . _💜به سومین بوک من خوش اومدید💜_