CHAPTER 18

1.5K 218 196
                                        

سوم شخص

کار بخیه زدن پای یونگی تقریبا 20 دقیقه ای طول کشید و توی این مدت تمام بچه ها تو اتاقی که برای یونگی و اون شش نفر دیگه بود ایستاده بودن....
برای یونگی خیلی سخت بود که جلوی اونهمه آدم شلوارش رو در بیاره و پوست بی نهایت سفیدش رو در معرض دید همه قرار بده اما به اصرار دکتر برای اینکه بتونه راحت تر و با دقت تر زخمش رو بخیه بزنه شلوارش رو درآورد....
از نگاه خیرشون به پاهای لختش متنفر بود اما اعتراضی نمیتونست بکنه....
دکترش گفت که کارش تموم شده و بعد از چند تا سفارش کوچیک از اونجا رفت....

هوپ:هنوز درد داری؟؟؟

یونگی سرش رو تکون داد و لبخند کمرنگی زد

یونگ:نه زیاد، بیشتر میسوزه.....
ازت ممنونم که تا اینجا آوردیم.....

هوپ:چطوری میتونستم نیارمت؟؟؟
من خیلی دنبالت گشتم....
وقتی صدات زدم و تو جواب ندادی ترسیدم....
وقتی تو جنگل صدات میزدیم ولی تو جواب نمی‌دادی ترسیدم....
من خیلی ترسیدم یونگی....
ترسیدم از دستت بدم.....
اونقدر ترسیده بودم که صدای تپش های بلند قلبم رو می شنیدم....

یونگی فقط تونست با تعجب به چشمای هوسوک خیره بشه....
پسر رو به روش تا این حد نگرانش بود؟؟؟
اونقدر که میتونست هاله اشک رو تو چشماش ببینه؟؟؟
از کی تا حالا هوسوک مغرور گریه میکرد؟؟؟
سرش رو انداخت پایین و با تاسف گفت

یونگ:متاسفم، من نمیدونم از کجا دیگه باهات نبودم اما منم وقتی صدات زدم و جواب ندادی ترسیدم.....
جنگل همیشه منو میترسونه و وقتی که تو کنارم بودی احساس امنیت میکردم ولی یهو غیبت زد.....
من خیلی ترسیده بودم چون تو کنارم نبودی تا مطمئن باشم جام امنه....
م....من همش صدات زدم.....
تو دلم صدات زدم ولی تو نبودی....
من میخواستم بخوابم اما مجبور بودم تورو پیدا کنم تا بفهمم کنارت اتفاقی برام نمیفته.....
وقتی دیدمتون که دارین میاین، فقط دنبال تو گشتم و با دیدنت آروم شدم....
من آروم شدم چون تو بازم کنارم بودی و من دوباره امنیت داشتم....

هیون:یونگی، تو واقعا این عوضی رو تکیه گاهت میبینی؟؟؟
اون برات چیکار کرده که تکیه گاهت شده؟؟؟
من اینهمه برات زحمت کشیدم و تو قدر نشناسی....
حالا این عوضی شده شوالیه رویاهات؟؟؟
اون کیه که تو انقدر راحت دستش می گیری؟؟؟
کیه که انقدر راحت باهاش حرف میزنی؟؟؟
فکر میکنی من احمقم و نمیدونم اون دوست پسرت نیست و همه این بحثا و کارا به خاطر اینه که حرص منو دربیاری؟؟؟
باشه قبول، تو تونستی کاری کنی من حسودیم شه و حرص بخورم اما دیگه کافی نیست؟؟؟
فکر نمیکنی داری زیاده روی میکنی؟؟؟
اون کسی که همیشه پیشت بوده منم نه اون، اما الان تو به اون لعنتی اهمیت میدی....
به اونی که تورو فقط به خاطر بدنت میخواد...

SCHOOL LOVERSDonde viven las historias. Descúbrelo ahora