دکتر جئون درحالیکه به برگه زیر دستش نگاه میکرد به پسر گفت:
"خب، اولین کاری که باید بکنیم، بریم سراغ یکسری سوالات درباره خودت."
"چند سالته؟"
" ٢٥ سالمه"
با کنجکاوی ادامه داد : " شما چی؟"
"من ٢٦ ، با این حساب یکسال ازت بزرگترم"
تهیونگ فکر میکرد پسر روبروش خیلی جوون تر از این حرفا باشه اما الان که بزرگتر بود و تقریبا هم سن بودن کمی از حس تنش و اضطرابش کم میکرد.
"پس آقای کیم تهـ..."
با صدای آروم گفت:
" تهیونگ ص ... صدام کنید. وقتی بهم میگید آقا حس میکنم بزرگترم."
"اوکی ، تهیونگ. من میخوام ازت یکسری سوالات شخصی بپرسم، باهاشون مشکلی نداری؟"
اگه قرار بود جانگکوک یه چنین کاری رو شخصا بصورت عملی انجام بده نیاز بود علایق پسر رو بدونه، تا بیشتر بهش احساس راحتی بده. و مشخصا آخرین چیزی که میتونست انجام بده ، کاری بود که اجازش رو نداشت.
آروم سرش رو تکون داد
"مشکلی ندارم."
چون تجربه ای نداشت ، بنظر نمیومد بتونه سوالات رو جواب بده پس شنیدنشون اونقدرا هم بد نبود.
"خب درباره ی برناممون ، تو میخوای که همه ی مراحل رو انجام بدیم؟"
با اضطراب من و من کرد.
"ب بله...من میخ...میخوام یادشون بگیرم."
به دکتر نگاه کرد که مشغول نوشتن چیزایی روی برگه رو به روشه و به این فکر میکرد که کی قراره شروع کنن؟
درحالیکه خودکار توی دستش رو روی میز برمیگردوند به پسر گفت:
"خب، ما ٦ تا قدم عمده برای یادگیری داریم و چندتا چیز ساده که در کنارشون یاد میگیری."
با آرامش پرسید:
"چیا هستن؟"
حقیقتا با خودش فکر میکرد بیشتر از ١٠٠تا چیز هست که باید یاد بگیره. امیدوار بود بتونه این ٦ قدم رو به خوبی پشت سر بذاره.
دکتر برگهای رو به سمتش هول داد و تهیونگ با دیدن برگه به سرعت سرخ شد و سریعا برگردوندش. احساس میکرد پسر نوجوونیه که چیزی رو که نباید خونده.
قدم اول . بوسیدن
قدم دوم. هند جاب
قدم سوم. بلوجاب
قدم چهارم. بلوجاب دو طرفه
قدم پنجم. انگشت کردن
قدم ششم. سک.س
جانگکوک وقتی دید که پسرک بشدت سرخ شده و حتی به چشم هاش هم نگاه نمیکنه، لبخند کوچیکی زد.
YOU ARE READING
Teach me
Romanceتهیونگ قراره با بهترین پسری که توی تمام زندگیش شناخته به زودی ازدواج کنه ولی تابحال هیچ چیزی رو جز بوسیدن با هوسوک تجربه نکرده و از طرفی هم میخواد توی رابطه با همسرش بهترین باشه. دوستش دکتری رو در همین زمینه بهش معرفی میکنه که توی این قضایا کمکش کنه...