تهیونگ ، جیمین رو با خودش به سمت مرکز خرید کشید. فقط چند روز تا مهمونیی که از طرف شرکتشون بهش دعوت شده بودن، باقی مونده بود. از اونجایی که اون هیکی های لعنتی نمیخواستن دست از سرش بردارن، هنوزم مجبور بود اون شالگردن رو همه جا با خودش داشته باشه. طولانی شدن زمان محو شدن هیکی ها کم کم داشت میترسوندش. هوسوک به اندازه روزای اول ازش درباره این که چرا هنوزم اون شالگردن رو میپوشه سوال نمیکرد، ولی تهیونگ از این که مجبور بود همه جا اون تیکه پارچه لعنتی رو دور گردنش بپیچه بشدت متنفر بود.
"جیمین، بیا کت و شلوارای این مغازه رو ببینیم."
دست جیمین رو داخل فروشگاهی که پر از کت وشلوار های مردونه بود، کشید. یکی یکی نگاهشون میکرد، دنبال یه چیز خیلی شیک میگشت، یه چیز بهتر از کت و شلوارایی که معمولا برای شرکت میپوشید. مهمونی مهمی بود و باید خوب بنظر میرسید.
جیمین هم پا به پاش دنبال یه چیز مناسب براش میگشت. یه دست از کت و شلوارایی که بنظرش خیلی به استایل تهیونگ میخورد رو بیرون کشید.
"بیا اینو امتحان کن، فکر کنم توی تنت شیک بشه."
نگاه گذرایی بهش انداخت و سرش رو به معنای تایید تکون داد
"انتخاب خوبیه، الان میپوشمش."
کت و شلوار رو از جیمین گرفت و به سمت اتاق پرو حرکت کرد، اگر اونی که میخواست رو پیدا نمیکرد میتونست با خیاط هماهنگ کنه تا یه دست براش بدوزه و تا جمعه تحویل بده. بعد از پوشیدن ست کت و شلوار توی آیینه کامل بررسیش کرد. واقعا توی تنش قشنگ شده بود و ازش خوشش اومده بود. فقط تنها چیزی که اذیتش میکرد، رد مارکای روی گردنش بود. از این که باید یه چنین کت و شلواری رو با بلوز یقه اسکی خراب میکرد آهی از سر ناراحتی کشید.
جیمین آروم چند تا ضربه به در اتاق پرو زد
"ته، بیا بیرون. میخوام ببینمش."
از ضربه ناگهانی جیمین ترسید و به گوشه اتاق پرو پناه برد، دست و پاشو گم کرده و نمیدونست الان باید چی بگه.با صدای آروم گفت:
"دراوردمش، توی تنم جالب نشده بود."
"درو باز کن بذار منم ببینمش، میتونیم بدیم خیاط برات فیتش کنه. درو باز کن ته، میدونم لخت نیستی."
جیمین دست گیره رو به امید باز بودن در کشید، ولی در از پشت بسته شده بود.
"ته؟"
هنوزم کت و شلوار تنش بود و با بی قراری طول اتاق پرو رو طی میکرد. شالگردنش رو برداشت ، سریعا دور گردنش بست و بعد درو باز کرد.
جیمین درحالیکه کت و شلوار رو توی تن تهیونگ انالیز میکرد گفت:
"من که مشکلی نمیبینم. چرا بازم شالگردنو پوشیدی؟ باید کل کت و شلوار رو خوب توی تنت ببینی. قرار نیست که توی مهمونی هم بپوشیش نه؟"
YOU ARE READING
Teach me
Romanceتهیونگ قراره با بهترین پسری که توی تمام زندگیش شناخته به زودی ازدواج کنه ولی تابحال هیچ چیزی رو جز بوسیدن با هوسوک تجربه نکرده و از طرفی هم میخواد توی رابطه با همسرش بهترین باشه. دوستش دکتری رو در همین زمینه بهش معرفی میکنه که توی این قضایا کمکش کنه...