Teach me Pt.25

4.6K 521 195
                                    


نمیتونست با فکر اینکه الان یه پسر دیگه رو بین بازوهاش گرفته آروم بگیره، از طرف دیگه اصلا دلش نمیخواست بدونه اون دو نفر الان مشغول چه کاری هستن.

بلند شد و به سمت در به راه افتاد، مسلما هرکاری که داشتن تا الان باید تموم میشد، نه؟

واقعا نیاز داشت حرف بزنه و این اوضاع بهم ریخته‌رو کمی سامان بده.

انگار قرار نبود هیچکس جواب دختری که برای سومین بار پشت در ایستاده بود رو بده. تنها صدایی که توی راهروی خلوت هتل اکو میشد، صدای ناله‌های آشنایی بود که از همون اتاق نفرین شده نشات میگرفت. با قدرت بیشتری مشتش رو به اون در لعنتی کوبید و با اعصابی که به لطف دوست‌پسرش به گوه کشیده شده بود ساکت ایستاد.

آمادگی این رو داشت که هر لحظه بخاطر اهمیت ندادن بهش به محض باز شدن در مشتش رو حواله صورت جانگکوک و تهیونگ کنه.

صدای ناله‌های هردوشون به گوش‌های دختر میرسید و بعد... سکوت مطلق. بعد از چند دقیقه صورت خیس از عرق و بهم ریخته جانگکوک جلوی در ظاهر شد.

سیلی دوباره‌ای رو مهمون صورت جانگکوک کرد و با قدم‌هایی که با قدرت به زمین کوبیده میشدن به سمت پسری که برعکس دفعه قبل، حالا با یه باکسر روی تخت دراز کشیده بود، قدم برداشت.

"اون مرد لعنتیی که الان جلوی اون در فاکی وایستاده رو میبینی؟ اون ماله منه! نه تو! برگرد پیش همون نامزد آشغال تر از خودت!"

فریاد زد و نگاهش رو روی پسری که به سمت تخت قدم برمیداشت، دوخت.

"نه! نرو پیشش! لطفا جانگکوک!"

جانگکوک نگاه گیجش رو به دختر دوخت.

"بهت گفته بودم لیلی، من عاشق تهیونگم. هرچیزی که بین ما بوده دیگه تمومه. ممکنه بخوای دوباره رابطه‌مون رو به شکل اولش برگردونی ولی من تصمیمم رو گرفتم و کاملا درباره‌ش جدیم. میتونم حس کنم که احساساتم بهت دیگه مثل قبل نیستن و واقعا بابتش متاسفم. میتونیم بهترین دوستای هم باشیم ولی نمیتونیم دوباره به عنوان دوست‌دختر دوست‌پسر کنار هم باشیم."

دست تهیونگ رو به قصد بوسیدن به لبهاش نزدیک کرد.

تهیونگ همون لبخندی که مزه زهرمار میداد رو دوباره روی صورتش پاشیده بود.

"باهاش تنها صحبت کن کوک، من میرم یکم همین اطراف قدم میزنم. هروقت صحبت‌هاتون تموم شد بهم خبر بده."

لیلی با مسخرگی تکرار کرد:

"کوک؟ واقعا اینقدر جسارت پیدا کردی که جلوی من دوست‌پسرم رو اینجوری صدا بزنی؟"

سیلی بعدی سهم تهیونگ بود اما قبل از اینکه بتونه ضربه بعدی رو روی صورت پسر کوچیکتر وارد کنه دستهای جانگکوک مانعش شد. درحالیکه آروم آروم حلقه انگشتهاش رو دور بازی دختر شل میکرد با ولومی که بالاتر از حد معمول بود توی صورت دختر داد زد:

Teach meWhere stories live. Discover now