تهیونگ از دیدن اتاق به اون بزرگی شوک شده بود، میتونست با صراحت بگه چیزی نزدیک به 10 برابر از اتاقی که با هوسوک گرفته بودن، بزرگ تر و البته گرونتر بنظر میرسید. همونطور با دهن باز و نفسی که از دیدن اتاق به اون مجللی توی سینهش حبس شده بود، داخل سوییتی که آقای رزو کرده بود قدم میزد و اطراف رو دید میزد.
"اینجا خیلی قشنگه...نمیتونم..."
به معنای واقعی کم آورده بود، کلماتی که توی ذهنش چرخ میخوردن هیچکدوم برای توصیف حال اون لحظهش کافی نبودن.
درحالیکه دستهاش رو دور بدن تهیونگ حلقه میکرد گفت:
"دلم میخواد اولین سکسمون بعد از این که به هم اعتراف کردیم خاص باشه. واقعا ازت عذر میخوام که نتونستم اولین بارمون رو برات خاص و متفاوت کنم. امیدوارم این دفعه بتونم دفعههای قبل رو برات جبران کنم."
"جانگکوک، من از این که تو اولین نفری بودی که باهاش خوابیدم از ته قلبم خوشحالم...حالا مهم نیست چطور و توی چه مکانی بوده. مهم اینه که الان اینجا، توی یه اتاق کنار همیم و قراره بهترین شب رو باهم بگذرونیم."
از حصار دستهای جانگکوک بیرون اومد و روی تخت نشست:
"بیا کنارم بشین."
با خوشحالی کنار پسر کوچیکتر نشست و برای بار دوم بدن گرم تهیونگ رو توی آغوشش کشید و دستهاش رو دور کمر پسرک حلقه کرد:
"این مسافرت همون راه فراریه که دنبالش میگشتیم، فقط من و تو."
تهیونگ ابروهاش رو تو هم کشید:
"فکر کنم رزرو این سوییت برات خیلی خرج برداشته."
آقای دکتر لبهاش رو به شقیقه پسر کوچیکتر رسوند و بوسه آرومی روش نشوند:
"آره، ولی ارزششو داشت. تو ارزششو داری."
"توی این یه موضوع نمیتونم باهات مخالفت کنم"
با شیطنت خندید
"خیلی ازت ممنونم جانگکوک."
جانگکوک با دیدن ذوق و چهره خوشحال پسر کوچیکتر ایدهای به سرش زد، پیشنهاد کرد:
"همممم، شاید یه روز، وقتی ازدواج کردیم، اگر دوست داشته باشی بتونیم دوباره بیایم اینجا."
تهیونگ شوک زده سرش رو برای دیدن صورت جئون عقبتر برد:
"ا_ازدواج؟"
هنوز به ازدواج با جانگکوک فکر نکرده بود، حتی هوسوک هم نزدیک به 5 سال طول کشیده بود تا از تهیونگ جواب مثبت بگیره ولی فقط چندماه از زمان آشنایی با جانگکوک میگذشت.
"ببخشید، فقط تا حالا به این قضیه فکر نکرده بودم، ولی کوکی...حتی فکر کردن به ازدواج باهات باعث میشه قلبم عینه دیوونه ها خودشو به در ودیوار سینم بکوبه."
YOU ARE READING
Teach me
Romanceتهیونگ قراره با بهترین پسری که توی تمام زندگیش شناخته به زودی ازدواج کنه ولی تابحال هیچ چیزی رو جز بوسیدن با هوسوک تجربه نکرده و از طرفی هم میخواد توی رابطه با همسرش بهترین باشه. دوستش دکتری رو در همین زمینه بهش معرفی میکنه که توی این قضایا کمکش کنه...