قدم اول . بوسیدن
قدم دوم. هند جاب
قدم سوم. بلوجاب
قدم چهارم. بلوجاب دو طرفه
قدم پنجم. انگشت کردن
قدم ششم. سک.س
تهیونگ کاملا لخت روی تخت دراز کشیده و ملافه ای رو روی خودش کشیده بود. نمیخواست جئون بدن برهنش رو ببینه، حتی به هوسوک هم اجازه اینکارو نمیداد. جئون قبل از این که روی تخت بهش ملحق بشه ، مشغول دراوردن روپوش پزشکیش شد.
عضوش خیلی سخت شده بود و داشت دردش میاورد، از کی دکترش اینقدر جذاب شده بود؟ ناله ای کرد؛ میدونست همه اینا بخاطر دیکشه که داره مجبورش میکنه بجای فکر کردن به هوسوک، به این چیزا فکرکنه.
جئون لبهاش رو با زبونش تر کرد و به تهیونگ که با چشمهای نیمه بازش نگاهش میکرد، لبخند زد.
کنارش دراز کشید و بوسه ای روی گونش گذاشت و پرسید:
"آماده ای شروع کنیم؟"
به پسرکوچیکتر نگاه کرد که سرش رو تکون داد:
"باید قدم دوم رو یاد بگیریم و بعد میتونیم بریم سراغ قدم سوم."
تهیونگ با فکر کردن به قدم سوم لرزی به بدنش افتاد ، قدم ها سریع پیش نمیرفتن؟ احساس کرد که ملافه روش داره کنار زده میشه پس سریعا با دستهاش عضوش رو پوشوند، هنوزم نمیخواست به دکتر جئون نشونش بده.
"تهیونگ هنوزم میتونم ببینمش، اونقدری کوچیک نیست که بتونی قایمش کنی." جئون با دهن بسته خندید. ته واقعا پرستیدنی بود. به صورت سرخ شدش نگاه کرد و دستهاش رو به سمت دستهای پسر کوچیکتر حرکت داد.
"قراره فقط از یکی از دستهات استفاده کنیم که خودت رو لمس کنی، پس دست دیگت رو کنار ببر"
تهیونگ سرش رو به سمت دیگه ای برگردوند و به دکترش اجازه داد دستش رو توی موقعیت درستش قرار بده. الان یکی از دستهاش روی دیک خیس شدش بود.
"م-ممن ن-نمیتونم انجامش بدم"
درحالیکه ناله میکرد دستش رو از روی دیکش کنار برد، و ملافه رو چنگ زد و روی خودش کشید. صورتش رو زیر ملافه مخفی کرد؛ نمیخواست با دکترش رو به رو شه.
جئون پرسید:
"میخوای منم شلوارم رو دربیارم؟"
نمیخواست تهیونگ اینقدر خجالت بکشه، این فقط یه هندجاب ساده بود ، هیچ مشکلی قرار نبود پیش بیاد. میخواست تهیونگ هم احساس راحتی بکنه. اینطور هم نبود که تهیونگ قرار نباشه در طی این جلسات بدنش رو نبینه.
تهیونگ سرش رو تکون داد:
"م-من ...خیلی خیلی مضطرب و ترسیدم .ت-تو اولین نفری هستی که منو برهنه میبینه."
YOU ARE READING
Teach me
Romanceتهیونگ قراره با بهترین پسری که توی تمام زندگیش شناخته به زودی ازدواج کنه ولی تابحال هیچ چیزی رو جز بوسیدن با هوسوک تجربه نکرده و از طرفی هم میخواد توی رابطه با همسرش بهترین باشه. دوستش دکتری رو در همین زمینه بهش معرفی میکنه که توی این قضایا کمکش کنه...