این دیگه چیه؟
یعنی کار از این مزخرف تر نیست!
الان تقریبا همه کلاساش تموم شده و توی کلاس مدیریته.این دختر همیشه انقدر یکنواخت و خسته کننده زندگی میکنه؟
بهشحق میدم اگه گاهی فرار میکنهاز ساختمون رو به رویی روی پشت بوم داشتم با دوربین نگاش میکردم....سخت مشغول انجام کاراش بود و دوتا بادیگارد توی اتاقش ازش محافظت میکردن و کشیک میدادن
الان که نگاه میکنم میبینم این دختر همچینم بدک نیست....نسبت به خیلی های دیگه که دیدم عوضی بازی درنمیاره.
باد از لای پنجره میوزید که کش موشو برداشت و اول گذاشت لای لباش...
موهاشو به طرز قشنگی پشت سرش جمع کرد و با کش موهاشو بست.
اب دهنمو قورت دادم و ته گلوم انگار خشک شده بود. تا حالا همچین حسی رو تجربه کردم؟ اینکه نگاهم قفلی رو یکی باشه؟ مثلما نه!من دارم به چی فکر میکنم اخه؟
یکی زدم توی صورتم و گفتم:به خودت بیا جئون جونگ کوک.اون دختر کسیه که براش کار میکنیعلاوه بر اون من اصلا به فکر رابطه نیستم پس طبیعیه الان که دارم برا یک دختر کار میکنم بیشتر نگاهش کنم
وقتی به افکارم مسلط شدم دیدم یکی از دوستاش اومد توی دفترش...اسمش مینجی بهترین و صمیمی ترین دوست رونا بود!
داشتن با هم حرف میزدن.هدفون کوچیکمو در اوردم و توی گوشم گذاشتم و روشنش کردم.شنودی که توی کلاساش گذاشته بودم برای این جور مواقع به درد میخورد
_بالاخره اومدی؟
+اره...میخوای شروع کنیم رونا؟
-اره ....خیلی مشتاقم.یه خورده هم استرس دارم
+بابا بیخیال راحته که
- امیدوارم ....
چرا حس میکنم این مکالمه عجیبه؟ انگار یک جای کار میلنگه!
+رونا؟ دوست داری بریم بیرون؟ زمین اسکیت کنار هتل گرند خیلی قشنگه.
-جدی؟پس هر وقت تونستم باید منو ببری اونجا
+چرا که نه...تازه شبا ساعت 9 خیلی خوشگل میشه
-خیلی ممنون...ولی فعلا نمیتونم میبینی که کار دارم
+من دیگه میرم...بعدا میبینمت...سعی کن خوب عمل کنی.
رونا سرشو به نشونه باشه تکون داد و مینجی از اتاق رفت بیرون.
هه.....واقعا تلاششون تحسین برانگیزه.پوسخند بر لب هدفونو از توی گوشم برداشتم و گفتم:کلاب استار کنار هتل گرند ساعت 9 شب....اوکی....پس میخوای محافظاتو بپیچونی....
سرمو تکونی دادم و بند و بساتمو از اونجا جمع کردم. مثلا داشتن رمزی حرف میزدن ولی واقعا کارشون معمولی بود.
اون محافظای احمقم نفهمیدن که کنار هتل گرند هیچ زمین اسکیتی وجود نداره!
YOU ARE READING
᭝ 𝐂𝐨𝐮𝐫𝐚𝐠𝐞 𝐒1| جسـارت
Fanfiction،، وضعیت: پایان یافته 𓏲 • فیکشن دارای دو فصل میباشد • ⤎ تلخی دنیا هیچوقت تمومی نداره. لی رونا دختر وزیر کشور بود که به شدت توسط پدرش تحت محافظت کلافهکنندهای قرار گرفته بود. همین روحیه سرکش و لجباز دخترش رو تحریک میکرد. برای همین طی یک اقدام تر...