تــلــه!!!
تقریبا سه ساعتی میشد که از اون پیست رقص بیرون اومده بودن و مقابل میز خودشون ایستاده بودن.مچ پای چپ رونا به خاطر اون رقص و کفشای پاشنه بلند درد گرفته بود و هر بار سعی میکرد بدون جلب توجه با کمی ماساژ اونا دردشو کم کنه
جونگ کوک کنارش ایستاده بود و از مشروب مرغوب داخل جامش لذت میبرد و به ادمای اطرافش نگاه میکرد و رونا دوست داشت بدونه چطور کسی که تا حالا تو همچین مراسمایی شرکت نکرده میتونه طوری جلوه کنه انگار که یک وارثه خیلی بزرگه.
اون طرز ایستادن و قد بلند و هیکل چهارشونه و کت و شلوار مشکی که فیکس بدنش شده بود هر کی برای اولین بار میدیدش فکر میکرد اون یک ادم کله گنده خوشتیپ مایه داره
_بیا رونا از اینا بخور
رونا با صدای جیمین دست از اسکن کردن و تفکراتش کشید و نگاهشو به جیمینی داد که برای خودشون نوشابه های گاز دار اورده بود
جیمین لیوان های نوشابه رو مقابل خودشون روی میز گذاشت و با لبخندی به رونا نگاه کرد.حقیقتش رونا از جیمین خوشش اومده بود
توی همین چند ساعت فهمیده بود جیمین ادم بامزه و خوبیه و به خوبی میتونه صمیمیت و راحتی رو بین خودشو دیگران ایجاد کنه .
رونا تشکری کرد و لیوان نوشابه مشکی رنگ رو برداشت و به لباش نزدیک کرد که دستی مانع خوردن اون مایع شد.خیره به جونگ کوک نگاه گرد و گفت:مشکلی هست جونگ کوک؟
جونگ کوک نوشابه رو از بین دستای رونا گرفت و روی میز برگردوند و گفت:شاید چیزی توش باشه
و نگاهی خالی از هر حسی به جیمین انداخت.جیمین با دهن باز گفت:اوه خدای من ....جونگ کوک تو به من اعتماد نداری؟
_چرا فکر میکنی باید داشته باشم؟
+ولی ما چندین ساعته که داریم با هم وقت میگذرونیم
_تو فقط داری با رونا وقت میگذرونی
+فکر میکنی من بهش صدمه میزنم؟
_میخوای بزنی؟
+تو خیلی خشنی...ما دوستیم
_من فکر نمیکنم با چارتا کلمه رد و بدل کردن تبدیل به دوست شده باشیم
+تو همیشه اینجوری رفتار میکنی؟
_به تو ربطی داره؟
+اگه اینجوری با دوستات رفتار کنی دوستات خیلی زود ترکت میکنن
_من دوستی ندارم که بخواد ترکم کنه....بعدشم بازم به تو مربوط نیست
+عشقت چی؟حتما یکی هست که دوسش داری...با اونم انقد ازار دهنده حرف میزنی؟
جونگ کوک سکوت کرد و به جیمین که سعی داشت یه جوری رابطه خودشو با اون درست کنه نگاه کرد و بعد به رونایی داد که وسط بحث اونا گیج به هر دو طرف خیره شده بود و نمیدونست حتی چرا دارن بحث میکنن
ESTÁS LEYENDO
᭝ 𝐂𝐨𝐮𝐫𝐚𝐠𝐞 𝐒1| جسـارت
Fanfic،، وضعیت: پایان یافته 𓏲 • فیکشن دارای دو فصل میباشد • ⤎ تلخی دنیا هیچوقت تمومی نداره. لی رونا دختر وزیر کشور بود که به شدت توسط پدرش تحت محافظت کلافهکنندهای قرار گرفته بود. همین روحیه سرکش و لجباز دخترش رو تحریک میکرد. برای همین طی یک اقدام تر...