بیشتر از یک دوست
Rona
در حالی که ارنجم رو به پنجره ماشین تکیه داده بودم و مچ دستمو روی پیشونیم گذاشته بودم و زیر لب با اهنگ لبخونی میکردم تو خیابونا میگشتم
خیلی وقته ریلکس نبودم و برا خودم بیرون نیومدم.یه خورده هیجان زیر دلم رو قلقلک میداد و سعی کردم به دور از اتفاقات گذشته شاد باشم. مینجی گفت تو جلوی کافه تریای پیونگ دونگ
اوکی همین الانشم خیلی دیر کردم بهتره از خیابون دونگ سان برم
راهنما زدم و پیچیدم داخل خیابون و پامو روی گاز گذاشتم تا سریع تر برسم
~~~~~~~~~~~~~
دستشو گذاشت روی گوشی توی گوشش و خیلی خونسرد گفت:سوژه داره میاد
فرد پشت خط پوسخندی زد
_خوبه....اماده بازی شید
~~~~~~~~~~~~~
Jungkook
لعنت لعنت لعنت......مدام به فرمون موتور سیکلت میکوبیدم و تا اخرین سرعت به سمت اون خیابون کوفتی میروندم
وای رونا اگه بلایی سرت بیاد خودم میکشمت عوضی.تقریبا رسیدم به خیابون دونگ سان.یه مازراتی سفید....سفید... سفید.. سفید
چشمم به ماشینش افتاد که داشت با خیال راحت میروند.پیدات کردم.تند تر به سمتش روندم تا بهش برسم که متوجه ماشین سیاه رنگی شدم که پشت سرش شدم....
میدونستم...میدونستم وقتی اون یه چیزی میگه شوخی نداره....لعنت بهش....
با دیدن کامیون بزرگی که خلاف جهت مستقیم به سمت ماشین رونا در حرکت بود درجا داشت خشکم میزد و اختیار موتور داشت از دستم در میرفت
کامیون بهش نزدیک و نزدیک تر میشد و رونا مدام بوق میزد....
_نگه دار روناااا......اون لعنتی رو نگه دار!
کامیون با سرعت به جلوش رسید ولی رونا نه تنها نگه نداشت بلکه با یک لایی پر سر و صدا از نیم میلی مترش رد شد....
نفسی از سر اسودگی زدم و فرمون رو محکم تر فشار دادم..این از سرش گذشت ولی اونا مطمعنا ول کن نیستن....موندم رونا چرا نگه نمیداره احمق دیوونه
~~~~~~~~~~~~~~~~
Rona
این دیوونه چرا داره تو لاین اشتباه میاد؟مستقیمم داره میاد سمتم....روانی الان تصادف میکنیم برو اونور
نمیتونستم تشخیص بدم ولی از ایینه متوجه ماشین مشکی رنگی که دنبالم بود ته دلم خالی شد.یعنی نمیشه من یه بار بی دردسر برم بیرون؟
YOU ARE READING
᭝ 𝐂𝐨𝐮𝐫𝐚𝐠𝐞 𝐒1| جسـارت
Fanfiction،، وضعیت: پایان یافته 𓏲 • فیکشن دارای دو فصل میباشد • ⤎ تلخی دنیا هیچوقت تمومی نداره. لی رونا دختر وزیر کشور بود که به شدت توسط پدرش تحت محافظت کلافهکنندهای قرار گرفته بود. همین روحیه سرکش و لجباز دخترش رو تحریک میکرد. برای همین طی یک اقدام تر...