سهون نمیدونست وقتی دست اون بچه امگای ترسیده و بیپناه رو گرفته و از زیر آوار بیرون کشیده، چیزی بیشتر از انگشتهاشون اونها رو به هم متصل کرده...
و لوهانی که تنها تصوری که از سهونی که به بیرحم و بیتفاوت بودنش معروفه داره، ناجی زندگیش و نجات دهندهی آیندشه...
سلام
تصمیم گرفتم قبل نوشتن داستان برای شما توضیح بدم که چه فضایی رو برای نوشتن داستان در نظر گرفتم.
همینطور لازم دونستم بگم که بر خلاف پارتایی که میبینین، حجمشون زیاد نیست و داستان هم طبق ژانرش به آرومی پیش میره.
ژانر داستان هم همونطور که میبینید امگاورسه.
توی داستان، نژاد های مختلفی از گرگینهها زندگی میکنن که مهم ترین اونها در کره، که اکثریت جامعشون رو تشکیل میدن، گرگهای وایرن و سایرن هستن که سالهاست برای قدرت با هم دیگه رقابت میکنن و مثل دو حذب مخالف همدیگه هستن. هر کدوم از این نژادها، خانوادههای مختلفی رو شامل میشن.
نژادهای مختلف گرگها ویژگیهای متفاوتی دارن. به عنوان مثال، گرگهای وایرن به قدرت و استقامت بدنی مشهور هستن و اکثریت اونها، گرگ های سیاه که قدرتمند ترین نوع گرگها هستن رو تشکیل میدن و از طرفی، گرگهای سایرن از لحاظ هوش و ذکاوت و قدرت رهبری شناخته شدهان.
پس از سالها درگیری، بلاخره جنگ وحشتناکی بین دو نژاد شکل میگیره که باعث ضرر شدیدی به هر دو نژاد گرگ میشه و اونها رو تضعیف میکنه... پس دو نژاد تصمیم میگیرن که اختلافات رو کنار بزارن تا از سقوط قدرتشون جلوگیری کنن. و برای تعهد به این پیمان، آلفای وارث سایرن با قدرتمند ترین آلفای وارث وایرن ازدواج میکنه و حاصل اون آلفایی به اسم سهون میشه که از زیرکترین و قدرتمندترین گرگهاست و از همه مهم تر، از طرف گرگینههای هر دو نژاد به رهبری پذیرفته شده هست...
اما آیا زندگی اوه سهون، قدرتمندترین و باهوشترین آلفای شناخته شده، و گرگی که وارث قدرت بزرگترین نژادهای حاکم هست به همین اندازه از درون هم زیباست؟
نکته:
توی ادامه داستان با چیزهایی مواجه میشین که تصمیم گرفتم توضیحی در موردش بدم تا بیشتر براتون قابل درک باشه. نوع گرگها خون متفاوتی دارن و درصد متفاوتی از خون اونها رو تشکیل میدن. هر مقدار به خون و خوی گرگی اونها اضافه شه، ویژگی های انسانی کمتری پیدا میکنن. به عنوان مثال، یک گرگ وایرن حداکثر تا 40 در صد خونش گرگ هست و از این مقدار بیشتر وجود نداره. و یک گرگ سایرن تا 30 درصد بیشترین مقدارخون گرگیش هست. سهون که هم وایرن و هم سایرن هست و کاملترین نوع اون گرگهاست، 70درصد به طور کل خون گرگی داره و این یعنی تنها 30 درصد اون رو خوی انسانی تشکیل میده و ویژگی گرگ غالب رو داره که تابحال دیده نشده! و این باعث میشه سهون درشرایط عصبانی بودن و فشار عصبی، کنترلی روی خودش نداشته باشه و در واقع توسط گرگهاش کنترل شه که بهش نیرو و قدرت مضاعف میده. از طرفی، شخصیت انسانی و گرگیش فاصلهی زیادی از هم گرفتن و سهون بین این دو بخش از وجودش، دائم در کشمکشه...
در مورد کاپلها، همونطور که میبینید کاپل اصلی هونهان هستن. کاپلهای چانبک و کایسو هم توی داستان دیده میشن که بخش جدایی از روند هونهان دارن.
امیدوارم از داستانم که اولین کارمم هست لذت ببرید و لطفا من رو از کامنتاتون دریغ نکنید❤️🐕
YOU ARE READING
•°○𝑆𝑈𝑅𝑉𝐼𝑉𝑂𝑅○°•
Werewolf"سهون نمی دونست وقتی دست اون بچه امگای ترسیده و بی پناه رو گرفته و از زیر آوار بیرون کشیده، چیزی بیشتر از انگشت هاشون اونها رو به هم متصل کرده" -حس میکنم تو سیندرلای منی... میبوسمت ولی تو وقتی شب از نیمه بگذره از دستم فرار میکنی... این الکل فقط دو س...