🧡wattpad: HIM/SUNKEN(S2)(kookv)

1.2K 55 30
                                    

یکی از اولین فیکشنایی که تو واتپد خوندم him بوده . قلم فوق العاده نویسنده و بار احساسی ای که داره همشون باعث شدن منی که سخت گریه میکنم،همزمان با شنیدن آهنگای پیشنهادی نویسنده، پا به پای جونگکوک داستان اشک بریزم و تک تک این اشکام نهایتا کلماتی شدن رو کاغذ و شعری که سروده شد از زبون مرد دلشکسته فیکشن

دو فصله

ژانرش چیه؟

Romance, Dram, Angst

داستان تو چه سال و دوره ای اتفاق میفته؟

نه چندان دور از ما

کاپلاش کدومان؟

اصلی:کوکوی

جیمین و دوجین(فصل دوم اضافه میشه)

از اعضای بی تی اس کیا هستن و شخصیتشون تو فیک چجوریه؟

تهیونگ:

دوست دوران بچگی و دوست پسر الان جونگکوک. آدم خیلی بامزه و شیطون و شادیه از اون مدل کساییه که دائما کاری میکنن لبخند بزنی و تو رو به دنیای رنگین کمونیشون میبرن. از نقاشی گرفته تا سفالگری هنرای زیادی داره و شدیدا عاشق رنگ آبیه
آدمی نیست که زیاد عصبانی بشه ولی اگه بشه بد میشه(عصبانیتش خیلی منه مخصوصا اون خنده های عصبی ای که کوک توصیفشون میکنه)

جونگکوک:

برخلاف دوست پسرش، کوکی شخصیت آرومی داره. دانشجوعه. پایه کارای تهیونگه و همیشه حمایتش میکنه

جیمین:

روانشناسیه که به تازگی در محله ای که جونگکوک اونجا زندگی میکنه همراه خواهرش ساکن شده. بعد از فهمیدن داستان جونگکوک سعی میکنه برای کمک بهش نزدیکش بشه در آخر اما خودشه که از حرفای جونگکوک تاثیر میپذیره.
جیمین رو در فصل دوم خواهیم داشت

زاویه دید:

فصل اول:اول شخص(داستان تماما از زبون کوکیه به جز یه تیکه هاییش)

فصل دوم:اول شخص( از زبون جیمین و جونگکوک) و همینطور سوم شخص(دانای کل)

خلاصه داستان:

جونگکوک خاطرات خودش و تهیونگو در قالب کتابی به اسم هیم چاپ کرده کتابی که یک جلد بیشتر نداره و همون یک جلد هم دست خود کوکیه. این مینی فیک در واقع بر میگرده به همین کتاب و ما خاطرات دو نفره شون و اون اتفاق نحس و دلتنگی های کوک رو میخونیم

ولی تو فصل دو از این خاطرات بیرون میایم و با گذشته ته و کوک وهمینطور جونگکوکِ بعد تهیونگ رو به رو میشیم

پایانش؟

سد انده و این غم تا انتهای فصل دو ادامه داره

کلا فیکش چجوریه؟

من همیشه میگم نویسنده خوب اونیه که بتونه با نوشته ش احساسات تو رو قلقلک بده. کاری کنه عصبانی بشی، بخندی، گریه کنی، نارحت شی به خاطر همین هر وقت یکی بهم میگه من با خوندن فلان شعرت گریه کردم من خوشحال میشم! چون شاید بعدها اون فرد شعر منو یادش بره اما حسی که داشته و تاثیری که گرفته رو به راحتی فراموش نمیکنه. هیم و فصل دوش سانکن دقیقا برای من همینجورین. من الان جزئیات این فیکو به خاطر ندارم اما یادم نمیره که چطور سر پارتای اول هیم با خوندن خاطرات بامزه شون لبخند میزدم و میخندیدم، چقدر از خوندن شیرینی رابطه شون سافت میشدم یا پارتای آخر چقدر نارحت شدم و گریه کردم. واقعا باید به نویسنده ش آفرین گفت چون کارش فوق العاده بوده . من هر چی بگم کمه

به نظرم شخصیتای این داستان خیلی قابل لمسن. حس نمیکنی که ازت دورن. همونطور که خود نویسنده تو پارت آخر هیم میگه:"اونا فقط دو تا عاشق معمولی با کلی نقص بودن که همو با تمام وجود پذیرفته بودن"

فصل اول کلا 8 پارته پس خوندنش خیلی وقتتونو نمیگیره اما فصل دوم بیشتره و 49 پارته. در طول داستان نویسنده آهنگایی رو پیشنهاد داده حتما گوششون بدین

امیدوارم سد اند بودنش باعث نشه ازش رو برگردونین چون -فکر کنم خیلیا باهام هم نظر باشن که- هیم و سانکن از بهترین فیکشنان.

خالق این فیک خوندنی:esamsam

°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆

مرسی از نگاهتون♡

آسمون زندگیتون پر ستاره♡

بوس بهتون و بغل از راه دور♡

تنها چه میگذرد در دنیای من؟Where stories live. Discover now