رز سیاه یکی از فیکشنای جنایی خیلیییی قشنگیه که خوندم و به نظرم در حقش کم لطفی شده. اختلاف تقریبا 40000 تایی ویوها و رای ها هم فکر کنم گواه خوبی باشه برای این حرفم.
خودم تو زمان کمی تمومش کردم چون فکر اینکه "بعدش چی شد؟"نمیذاشت آروم بگیرم.ژانرش چیه؟
Romance, Crime, Harsh, Angst, Physiological
داستان تو چه سال و دوره ای اتفاق میفته؟
سال های نزدیک به ما
کاپلاش کدومان؟
اصلی: ویکوک
فرعی: یونمیناز اعضای بی تی اس کیا هستن و شخصیتشون تو فیک چجوریه؟
تهیونگ:
کاراگاه فوق العاده موفق و دقیقی که جدیت و سردیش باعث شده خیلیا ازش حساب ببرن. تو پارت اول متوجه میشین دلیل این بد اخلاقی و شخصیتش به خاطر اتفاقیه که در گذشته ش افتاده؛ وقتی دختر کوچولوی خواهر مرحومشو دزدیدن و بعد از شکنجه دادن و تجاوز بهش، جسدشو به شکل یه عروسک مومی براش فرستادن.
مافوق مخصوص بخش جرائمه.جونگکوک:
به خاطر کشته شدن پدر و مادرش، جونگکوک از بچگی با خاله ش و پسر خاله ش زندگی کرده. علاقه و تجربه ای که در گذشته داشته باعث شد وارد دانشکده افسری بشه و مدرکشو تو بخش جرم شناسی بگیره. آدم گوشه گیر و منزوی ایه و راحت با هر کسی گرم نمیگیره.در ظاهر شاید پسر شوخ و بیخیالی به نظر بیاد اما فقط تو تنهایی ش میتونین اون خود واقعی وحشتزده شو ببینین.
هوسوک:
کاراگاه کارکشته و جانشین تهیونگ که تبدیل به بهترین دوست جونگکوک میشه. خیلی راحت با همه گرم میگیره و شخصیت دوست داشتنی ای داره.
جیمین:
پسر خاله کوک که چند سالی ازش بزرگتره. فوق العاده سرزنده و با نشاطه.
جین:
یکی از افسر هاست و آدم خوشرو و خونگرمیه.
نامجون:
مسئول اصلی و رئیس کل. آدم منطقی، منضبط و قانون مداریه.
یونگی:
دوست پسر جیمینه. به گفته خودش دانشجوی اخراجی پزشکیه اما حالا صاحب یه گاراژه. اما خب به یونمین داستان خیلی اعتماد نکنین.
زاویه دید:
اول شخص
خلاصه داستان:
در کودکی، جونگکوک شاهد قتل پدر و مادرش بوده و جسد غرق خونشونو در حالی که رز سیاهی میون لب هاشون بوده دیده. جونگکوک 11 ساله بر علیه کسی که به عنوان قاتل شناخته شده بود، شهادت میده و اون مرد مجازات میشه.
سال ها از اون موضوع میگذره و حالا جونگکوک از دانشگاه فارغ التحصیل شده و به دنبال کاره.
مصاحبه ای انجام میده و در نهایت زیر دست تهیونگ توی بخش جرائم مشغول به کار میشه. اما اصل ماجرا از جایی شروع میشه که قتل های سریالی ای به شیوه قاتل رز سیاه انجام میشن. جدا از اینکه این موضوع باعث میشن جونگکوک به خاطرات گذشته ش برگرده، قاتل با کوک ارتباط برقرار میکنه و براش پیام هایی میفرسته. شواهد نشون میده قاتل ممکنه یکی از افراد نزدیک به جونگکوک باشه و حالا ما جونگکوکیو داریم که بی اعتماد تر از همیشه به اطرافیانش نگاه میکنه و بهشون مشکوکه غافل از اینکه قاتل بهش خیلی نزدیک تر از این حرفهاست.پایانش؟
هپی انده.
کلا فیکش چجوریه؟
قلم نویسنده ساده ست و روون پس منتظر یه شاهکار ادبی نباشین. داستان به شدت جذابه و پایانش از اون جذاب تر. حقیقتا من خودم نتونستم آخرشو پیش بینی کنم و به خاطر همین خیلی سورپرایز شدم و همین باعث شد این فیک تو ذهنم حک شه. جدای از ماجرای اصلی یه سری اتفاقات دیگه ای هم میفته و همین تنوع و سناریوهای مختلف باعث میشن داستان کسل کننده نباشه.
در نهایت باید دو تا چیزوبهتون بگم:
1♡همین طور که تو ژانرم دیدین، فیکشن، صحنه های خشنی داره که ممکنه خیلی ها خوششون نیاد یا نتونن تحمل کنن پس اگه از این دست هستین شروعش نکنین.
2♡ نویسنده خیلی کم به عشق بین تهکوک پرداخته پس اگه دنبال فیکی هستین که با خوندن عاشقانه های تهکوک، سافت شین و غرق اکلیل و رنگین کمون، رز سیاه اون چیزی نیست که دنبالشین.
خالق این فیک خوندنی:kim_Luna24
○•°●○°•○°●•○°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆مرسی که نگاهتو خرج این پارت کردین♡
مراقب خودتون باشین♡
بوس بهتون و بغل از راه دور♡
KAMU SEDANG MEMBACA
تنها چه میگذرد در دنیای من؟
Nonfiksiجدید یا برای بعضیا خاطره اینجا قراره بهترین (فیکشن/وانشات/چند شاتی) های (ویکوک/کوکوی) ای که خوندم رو با"جزئیات"باهاتون ب اشتراک بذارم در مورد فیکشنای واتپدی، یوزرنیم نویسنده/مترجم اون کارو ذکر کردم و در مورد فیکای تلگرامی لطفا کاور همون پارتو چک کنی...