💙telegram: THE STORY OF FORTY YEARS LOVE(kookv)

440 35 0
                                    

اولین بار که خوندمش تو چنل bangtan_fantan بود اما حالا این فیکو تو چنل ویکوک پلنت پیدا میکنین و میتونین از همونجا دانلودش کنین.

ژانرش چیه؟

Romance, Angst, Drama, Smut

داستان تو چه سال و دوره ای اتفاق میفته؟

همونطور که از اسمش مشخصه داستان یه دوره 50-40 ساله رو در بر میگیره اما خب معاصره

کاپلاش کدومان؟

کوکوی

از اعضای بی تی اس کیا هستن و شخصیتشون تو فیک چجوریه؟

جونگکوک:

دانشجوی مهندسی جذابی که شخصیت ملایم و مبادی آدابی داره. یه مقدار مغرور، گاهی هم خجالتی اما در کل شاخصه های کسی رو داره که"پسر خوب" تلقی میشه. 

تهیونگ:

پسر شاد و سرزنده ای که به خاطر بیماری ریوی ای که داره حدود یکسالی هست پیش مادربزرگش اومده وتو جیجو زندگی میکنه. عاشق هنره و در همین رشته هم برای دانشگاه ثبت نام کرده. به خوبی گیتار میزنه و لبخند عضو جدا نشدنی از صورت زیباشه. آدم اجتماعی ایه و به شدت شیرین و دوست داشتنی.

جین:

از دوستای دوران بچگی وصمیمی جونگکوک که در موردش میگه:

"زمانی که دبیرستانی بودیم، علاقه ی زیادی به کتاب های پزشکی داشت و با وجود رشته ی متفاوتی که توش درس میخوند، توی آزمون ورودی دانشگاه پزشکی سئول شرکت کرد و قبول شد! بعد از این که به سئول اومد، چند سالی توی اون خونه ی ساده زندگی میکرد تا این که بالاخره بورسیه شد و تونست به آمریکا بره."

 جیمین:

معاون جونگکوک تو شرکتی که تاسیس میکنه و خیلی هوای کوک رو داره.

زاویه دید:

سوم شخص(دانای کل)

خلاصه داستان:

طبق هر سال مسابقه ی"زیباترین قلعه شنی" در ساحل جیجو برگزار شده و در این بین جونگکوک محو پسر مو قرمزی میشه که به تنهایی و بدون هیچ کمکی داره قلعه شنی خودشو میسازه. با شنیدن صدای اون پسر که مخاطب قرارش داد خجالت زده میشه اما بعد وقتی اون زیبای مو قرمز ازش کمک میخواد بهش نه نمیگه. تهیونگ و جونگکوک با هم مسابقه رو میبرن و وقتی نوبت به تقسیم پولی که جایزه گرفتن میرسه، تهیونگ پشت پاکت جونگکوک شماره شو مینویسه.
مدتی بعد
یه زنگ از طرف جونگکوک
و دوستی ای که جرقه میخوره.
البته که بعدش این دوستی به عشق ختم میشه امااز یک رقیب تا بیماری تهیونگ قرار نیست همه چیز آروم پیش بره

چند صفحه ست؟

790

پایانش؟

هپی

کلا فیکش چجوریه؟

 تو این فیک ما داستان زندگی کوکوی رو از زبان کوک و در طی یه مصاحبه میشنویم و باهاش مرور خاطره میکنیم و این به نظرم جالبه؛ خیلی هم کم دیدم همچین چیزی رو.

از اون دسته داستاناست که تو  طبقه آبی دریایی میذارم چون خیلی آرومه و به دور از هیجانات. آنچنان اتفاق هیجان انگیز یا شوکه کننده ای رخ نمیده و در کل خیلی ملایم و سوییته. از اوناییه که به درد ایام امتحان میخوره چون هم حس خوبی بهت میده و هم اینکه خیلی ذهنتو درگیر نمیکنه.

لذت ببرین!

○•°●○°•○°●•○°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆

مرسی از توجهتون ♡

لبخند رو براتون آرزو میکنم♡

بوس بهتون و بغل از راه دور♡

تنها چه میگذرد در دنیای من؟Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang